-

چرا خودانتقادی و مخالفت با خود مفید است؟

برای ایجاد یک سازمان پویا که در آن، افراد به فراسوی کارهای روزمره و انجام وظایف شغلی عادی‌شان بیندیشند، به درجات بالای پویایی و پیشرفت فردی و سازمانی دست یابند، ذهن خود را بسط دهند و به جست‌وجوگری همیشگی بپردازند، باید کارکنان را ترغیب کرد که فقط به عقاید و آموخته و دانسته‌های خود بسنده نکرده و بر درست بودن ایده‌ها و پیشنهادهایی که در ذهن دارند یا مطرح کرده‌اند اصرار بیش از حد نداشته باشند؛ بلکه به نقطه مقابل و مخالف عقاید خود نیز فکر کنند و از تفکر انتقادی در مورد خودشان و نظراتشان نیز استفاده کنند. به عبارت بهتر، کارکنان توانمند و تمام‌عیار کسانی هستند که همزمان با خلق یک ایده یا ارائه یک طرح پیشنهادی، از زاویه مخالف و به شکلی انتقادگونه نیز با ایده پیشنهادی خود برخورد کرده و سعی کنند تا آنچه را که خودشان مطرح می‌کنند، رد کنند. این برخورد انتقادی با ایده‌ها و پیشنهادهای خود، تا حد بسیار زیادی بر توانایی افراد برای پاسخگویی به انتقادات و مخالفت‌های احتمالی با آن ایده خواهد افزود.

مدیران و رهبران سازمان‌ها می‌توانند برای تحقق این هدف ارزشمند و سازنده، کارکنان را وادار کنند تا در صورت ارائه یک پیشنهاد یا ایده، یک سری دلایل و نکات در رد آن ایده و پیشنهاد و مخالفت با آن نیز بیان کنند و هم به عنوان موافق با ایده پیشنهادی‌شان صحبت کنند و هم به عنوان مخالف و کسی که تلاش می‌کند آن ایده را رد کند. این کار از سه جهت مفید و موثر است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد:

۱- کمک به پخته‌تر شدن پیشنهادها: هنگامی که افراد بتوانند یک‌سری استدلال‌های قوی علیه پیشنهاد و ایده خود تنظیم کنند آن گاه قادر خواهند بود در پاسخ به منتقدان و مخالفان، خیلی خوب و از پیش فکر شده عمل کنند، چرا که از قبل خود را برای دریافت این انتقادات آماده کرده و برای هر کدام از آنها پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای خواهند داشت. امروزه یکی از مشکلاتی که در بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها به چشم می‌خورد و تا حد زیادی آزاردهنده و تهدید‌کننده انسجام سازمانی است، از آنجا سرچشمه می‌گیرد که کارکنان و البته مدیران فعال در آنجا تاب و تحمل شنیدن صدای مخالف را ندارند یا به خاطر مخالفت دیگران با ایده‌های پیشنهادی‌شان با آنها برخورد قهرآمیز و منفی می‌کنند که دلیل اصلی این آشفتگی‌ها و پرخاشگری‌ها ریشه در این واقعیت دارد که افراد خود را از قبل برای پاسخگویی به انتقادات و مخالفت‌های احتمالی با ایده‌ها و پیشنهادهای خود آماده نکرده‌اند و گفت‌وگوی درست و قانع‌کننده با مخالف خود را تمرین نکرده‌اند.

۲- شناختن حد وسط و راه‌حل بینابین: توجه دقیق به نظرات طرف مخالف این امکان را می‌دهد تا با تشخیص حد وسط و اجتناب از افراط و تفریط پیشنهاد نهایی و ایده قوی‌تری ارائه شود که کمتر کسی تمایل پیدا کند آن را به چالش کشیده یا رد کند. علاوه براین، با تشخیص کامل‌تر آنچه مورد نیاز است یا آنچه ضرورتی ندارد، موضع قدرتمندتری را اتخاذ کرده و به بی‌ربط‌گویی و حاشیه‌پردازی متهم نخواهند شد. در این حالت، کارکنان در سازمان می‌آموزند که از افراط و تفریط فاصله گرفته و پیشنهادها و طرح‌هایی را ارائه دهند که کمترین مخالفت و سنگ‌اندازی را از جانب دیگران، چه مدیران مافوق و چه از جانب سایر کارکنان و همکاران‌شان به دنبال داشته باشد.

۳- امکان مانیتورینگ و تغییر دادن ذهن: توجه به نقطه مخالف و توجه دقیق به آنها یک تمرین مفید و ارزشمند ذهنی برای خود افراد نیز هست، چرا که باعث می‌شود افراد بتوانند از جنبه‌های مختلف و از زوایای گوناگون به یک چیز بنگرند، امری که بدون نگریستن به آن چیز از زاویه مخالف و از موضع متضاد امکان تحقق آن وجود ندارد. وجود همین چندجانبه‌گرایی و انعطاف‌پذیری در برابر عقاید و نظرات مخالف باعث شده تا ایده‌های کامل‌تری شکل بگیرد که مخالفت اندکی با آن پیش خواهد آمد.

به طور کلی، رواج تفکرات متضاد در ذهن مدیران و رهبران فعال در عصر دیجیتال نیز بسیار مفید است، چرا که دو پیامد مثبت و سازنده برای آنها دارد: اول اینکه به آنها نشان می‌دهد در اردوگاه مقابل و در میان رقبا چه عقاید و نگرش‌هایی وجود دارد. در واقع این نوع تفکر به مدیران این امکان را می‌دهد تا خود را از قید و بندهایی که به واسطه مدیریت و رهبری سازمان خاص دور خود تنیده‌اند رها سازند و متوجه شوند که در سایر سازمان‌ها و رسانه‌های اجتماعی طرف مقابل چه اتفاقاتی در حال روی دادن است. بنابراین، تفکر متضاد باعث می‌شود مدیران که معمولا توسط افرادی همفکر و هم‌عقیده خود در سازمان احاطه شده‌اند، از این حلقه بسته خارج شده و با عقاید و نگرش‌های متفاوت و متنوعی برخورد کنند.

دومین مزیت تفکر متضاد، برای مدیران و رهبران این است که سرعت تغییر و تحولات در دنیای امروز به گونه‌ای است که بهترین موقعیت و تصمیم امروز شاید بهترین موقعیت و تصمیم برای فردا نباشد و این پویایی متابولیسم جامعه است که به میزان شگفت‌آوری بر سرعت تغییرات در دنیای کسب و کار افزوده و نه تنها انسان‌ها و کارکنان و مدیران را غافلگیر کرده، بلکه حتی موجب عقب افتادن روبات‌ها و هوش مصنوعی از این قافله شتابان شده است.

در عصری که ویژگی بارز آن، به هم ریختن پی در پی ساختارها و به چالش کشیدن مداوم روش‌ها و ابزارهای کنونی است، ساختارشکن‌ها به سادگی و با زیر سوال بردن الگوها و مفروضات کنونی، همه چیز و همه کس را به چالش می‌کشند. در چنین شرایطی، بهتر است برای به چالش کشیده نشدن و زیر سوال نرفتن از سوی دیگران، به چالش کشیدن را از خود آغاز کرده و با دید مخالف و متضاد به اندیشه‌ها و تصمیم‌ها بنگرند.

یکی از راه‌های پیاده‌سازی چنین هدفی، تمرین تیم قرمز و آبی در درون سازمان است که در آن، اعضای مشارکت‌کننده در یک پروژه به دو گروه تقسیم شده و هر کدام از آنها وظیفه دارند با روش خاص و متضاد با گروه دیگر، پروژه واحدی را انجام دهند. اجرای منظم و کامل این تمرین به اعضای سازمان می‌آموزد که چگونه می‌توان تفکر انتقادی و متضاد را در عرصه عمل اجرا کرد.

مترجم: سیدحسین علوی‌لنگرودی alavitarjomeh@gmail.com    منبعJournal of Innovation Management