چرا معلم شدم؟

بخشی از خاطرات مرحوم استاد احمد صافی از کتاب «شاهد شورا: تاریخ شفاهی شورای عالی آموزش و پرورش در مصاحبه با ایشان، اولین دبیرکل شورا بعد از انقلاب اسلامی» تقدیم می ‎شود.

درباره تاریخ شفاهی به اختصار باید گفت که تاریخ شفاهی یک ابزار جمع‌آوری داده‌ها است که با استفاده از مصاحبة فعال برای ضبط و ثبت خاطرات افراد عامل، ناظر یا شاهد رویدادهای تاریخی حاصل می‌شود. در این میان تاریخ شفاهی سازمانی، یکی از انواع تاریخ شفاهی است که در قالب مصاحبه‌  به منظور تاریخ‌نگاری شفاهی یک سازمان انجام می‌شود. این نوع تاریخ شفاهی، از تعامل سه مولفه کنشگر (عناصر انسانی سازمان)، نهاد ( جایگاه، دستورالعمل‌ها و ...سازمان) و محصول (اعم از فرهنگی، اقتصادی و ...) آن سازمان در یک قالب مثلث‌گونه به وجود می‌آید.

با این توضیح، بخشی از خاطرات آن مرحوم با عنوان اینکه «چرا معلم شدم؟» به استحضار می رسد:

«بعد از پایان تحصیلات دوره ابتدایی و دبیرستان، با راهنمایی عموی بزرگوارم ملا محمدجواد صافی گلپایگانی، همدرس آیت‌الله‌العظمی بروجردی در اصفهان و والد آیت‌الله شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی، که از علمای برجسته و صاحب تالیفات متعدد بود و با استعدادها و علایق من آشنایی داشت، به دانش‎سرای مقدماتی گلپایگان رفتم. من همیشه هر نکته‌ای را که وی در سخنان خود توصیه می‌کرد، انجام می‌دادم. به این خاطر از وی راهنمایی خواستم و گفتم که می‌خواهم انتخاب رشته کنم؛ از وی پرسیدم به نظر شما  معلم بشوم یا برای ادامه تحصیل به دانشگاه بروم و پزشک یا مهندس شوم؟ وی چون با دنیا ی من و استعداد و روحیاتم آشنایی داشت به من توصیه کرد، به دانشسرای مقدماتی بروم و معلم بشوم . وی گفتند به دستگاه تعلیم و تربیت وارد شو و عمرت را در خدمت بچه‌های ایران بگذران؛ البته با چند شرط: شرط اول وی این بود که در دانشسرا درس بخوانم و معلم عالم، لایق و وارد به احوال دانش‌آموز و امور و رموز تعلیم و تربیت باشم؛ دومین شرط این بود که ادامه تحصیل بدهم و در راه تعلیم و تربیت مرتباً به دانش خود بیفزایم و بتوانم بهتر در سمت‌های بالاتر خدمت کنم و سومین شرط و توصیه وی هم این بود که از همان اول کار، معلمی را بر اخلاص بنا کن و سعی کن  دانش‌آموز و دانشجو را در هر کلاس که می‌روی با خالق هستی پیوند بزنی. این توصیه‌ها و شرط‌های استاد برجسته من بود. بر اساس این توصیه، من در سال ۱۳۳۵ وارد دستگاه تعلیم و تربیت شدم و از آن تاریخ تا امروز- 1401-به خدمت خود در این دستگاه ادامه داده‌ام. ابتدا در روستاهای بروجرد به عنوان معلم، تدریس ‌کردم، بعدا برای ادامه تحصیل به تهران منتقل شده و ضمن ادامه تحصیل، به تدریس پرداختم. حتی در همان دوران دانشجویی برای نخستین بار در سطح عالی در دانشگاه تربیت معلم تدریس کردم. موضوع از این قرار بود که طبق قانون سال ۱۳۴۶، یعنی قانون تأسیس وزارت علوم، هر مرکز یا موسسه آموزشی که بخواهد از دیپلم به بالا، مدرک بدهد، باید ذیل آن وزراتخانه قرار بگیرد. بر اساس این قانون، دانشسرای عالی و سپس دانشگاه تربیت معلم، زیر نظر وزارت علوم قرار گرفت. لذا من که قبل از انقلاب در تربیت معلم تدریس داشتم، هر چند نیروی رسمی آموزش و پرورش بودم، ولی مامور به تحصیل از آموزش و پرورش به آن دانشگاه شدم. ماجرا از این قرار بود که وقتی در سال ۱۳۴۶ دوره فوق لیسانس را می‌گذراندم، دکتر محمد مشایخی[1]رئیس گروه علوم تربیتی و مشاوره در دانشگاه تربیت معلم و دکتر احمد هوشنگ‌شریفی[2] رئیس دانشگاه بودند. در دوره فوق لیسانس، یکی از برنامه‌های کلاسی، ارائه کنفرانس بود. هر گاه استادی در کلاس‌ از دانشجویان درخواست کنفرانس می‎کرد، من دست بلند کرده و می‌گفتم آماده‌ام. درنتیجه، به دلیل کنفرانس‌های متعددی که ارائه کردم، مرا در دوران دانشجویی مسئول یک گروه علمی دانشجویی کردند. یعنی یک گروه دانشجویان ۲۵ نفره را به من سپردند تا فعالیت‌های آنها را هماهنگ کنم. یعنی کلاس و برنامه آموزش را دو قسمتی کرده بودند. وقتی که فارغ التحصیل شدیم، یک پروفسور فرانسوی به نام دوبول که در مقام کارشناس برنامه و بودجه بود به ما درس راهنمایی تحصیلی می‌داد. این آقای پروفسور دو سال با ما کار کرد. حتی در مدرسه هم همراه با ما برای کارورزی می‌آمد، دانشگاه هم که می‌آمد، مرا برای انجام برخی از برنامه‌هایش می‌فرستاد. زمانیکه فارغ التحصیل شدم، نامه‌ای به دکتر احمد هوشنگ‌شریفی رییس دانشگاه نوشت و گفت: آقای احمد صافی می‌تواند دراین دانشگاه درس بدهد. برای او درس بگذارید و اجازه بدهید که ما از وجود وی استفاده کنیم. به این ترتیب از سال ۱۳۴۸، مدرس دانشگاه تربیت معلم شدم، که مدت ۲۰ سال ادامه یافت.»

تدوین: رحیم روح بخش

[1] -دکتر محمد مشایخی، بعدها به ریاست دانشگاه تربیت معلم رسید. ضمن این که از سال 1347 به عضویت شورای عالی آموزش و پرورش د رآمد. به علت خدماتش به فرهنگ در جلسه 51 مورخ 22/1/1349 نشان درجه اول فرهنگ به وی تعلق گرفت.

[2] -دکتر احمد هوشنگ‌شریفی متولد 1305، استاد و رئیس دانشگاه تهران، ریاست دانشگاه ملی ایران و نماینده ایران در یونسکو بود. وی از سال 1343 به عنوان معاون تعلیماتی وزیر و سپس به عنوان رئیس دانشسرای عالی و بالاخره به عنوان وزیر آموزش و پرورش به عضویت شورا عالی آموزش و پرورش درآمد. وی در جلسه 85 شورا مورخ 1/10/1350 موفق به دریافت نشان فرهنگ از شورا شد.

سند تحول بنیادین