نماینده شورای عالی آموزش وپرورش در استان 'گلستان:

توانمند سازی معلمان، یکی از کلیدی‌ترین محورهای بهبود کیفیت نظام آموزشی کشور است

یکی از مراجع مهم و تاثیرگذار در حوزه نظام تعلیم و تربیت کشور، شورای عالی آموزش و پرورش است که بر اساس قانون از سال1300 یعنی حدود 104 سال پیش به صورت رسمی(از سال 1275 در قالب انجمن معارف به طور غیر رسمی) فعالیت خود را در عرصه نظام تعلیم و تربیت شروع کرده است.

 این شورا در طول بیش از یک قرن به نام های مختلفی از جمله: انجمن معارف، شورای عالی معارف، شورای عالی فرهنگ و شورای عالی آموزش وپرورش ایفای نقش کرده است و هیچگاه از وظیفه قانونی که تهیه و تدوین آئین نامه ها، اساسنامه ها و مقررات آموزشی و پرورشی برای ساماندهی نظام تعلیم و تربیت بوده؛ خارج نشده است. سازمان اداری آن با بودجه و تشکیلات مستقل زیر نظر شورای عالی آموزش و پرورش فعالیت می‌کند و وظیفه پشتیبانی علمی، پژوهشی و خدماتی متناسب با وظایف و مسئولیت شورا، نظارت بر حسن اجرای مصوبات و توسعه ارتباطات با مجریان و مردم را به عهده دارد.

یکی از وظایف مهم و حساس دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش، نظارت بر حسن اجرای مصوبات این شورا در میدان عمل و اجراست. برای این منظور یکی از معاونین ادارات کل هر استان به عنوان نماینده این شورا با هدف فراهم آوردن زمینه تعامل اثر بخش شورای عالی با استان ها و تبادل تجربیات، نظارت بر حسن اجرای مصوبات و نیز بهره مندی از نظرات همکاران محترم استان ها در خصوص مصوبات شورای عالی انتخاب می شود. با توجه به اینکه مقدمات برگزاری نهمین نشست نمایندگان این شورا به منظور تقویت ارتباط و تعامل حوزه سیاستگذاری و اجراء در تحقق سیاست های نظام تعلیم و تربیت در سال 1404 در حال انجام است با علی بقایی رئیس اداره ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات استان گلستان و نماینده این شورا در آن استان گفت و گویی انجام داده ایم که با هم می خوانیم.

سوال: الگوی پیشنهادی شما برای ایجاد ارتباط موثر با شورای عالی آموزش و پرورش چیست؟
برای ایجاد ارتباط موثر با شورای عالی، می‌توان برگزاری جلسات منظم و کارگاه‌های آموزشی مشترک را پیشنهاد داد. این جلسات به تبادل تجربیات و نظرات کمک کرده و می‌تواند به ایجاد بستری برای همفکری و همکاری نزدیک‌تر منجر شود. همچنین تشکیل گروه‌های مشورتی از میان نمایندگان ( ادوار )مختلف آموزش و پرورش در استان‌ها نیز می‌تواند مفید باشد. 
ایجاد وبینارهای ماهانه با حضور نمایندگان شورای عالی و معلمان، برگزاری جلسات مشورتی و تشکیل کمیته‌های محلی برای اخبار و اطلاعات دوطرفه به عنوان راهکارهایی برای تعامل موثر می‌تواند مؤثر باشد.
سؤال: راهکارهای نظارت موثر بر اجرای مصوبات شورای عالی چیست؟                 
 ایجاد یک نظام نظارتی شفاف و قابل دسترسی با استفاده از فناوری‌های نوین می‌تواند به نظارت بهتر کمک کند. ارزیابی دوره‌ای و برگزاری جلسات بازخورد می‌تواند به شناسایی مشکلات و همچنین ارائه راهکارهای مناسب کمک کند. 
تشکیل کارگروه‌های نظارتی در هر استان با شرکت نمایندگان شورا، معلمان و والدین برای بررسی اجرای مصوبات و جمع‌آوری بازخوردها می‌تواند به ما در نظارت بهتر کمک کند.

سؤال: وضعیت کلی استان از لحاظ نیروی انسانی، آموزشی، تربیتی، سند تحول بنیادین، دوره های آموزشی و غیره بیان کنید.

1 - 3.ترکیب و کیفیت نیروی انسانی: در دهه اخیر، استان گلستان شاهد ورود طیف متنوعی از نیروهای انسانی به بدنه آموزش و پرورش بوده است. این ورودی‌ها با اهدافی چون جبران کمبود نیرو و توسعه عدالت آموزشی صورت گرفته‌اند، اما از نظر کیفی با چالش‌هایی روبرو بوده‌اند:

الف) ورودی‌های متنوع و غیرهمگن ( اکثر در قالب قانون معروف به تعیین تکلیف نیروهای سواد آموزی ، پیش دبستانی و ... مصوب مجلس شورای اسلامی).

- نیروهای ماده ۲۸ (آزمون استخدامی آموزش و پرورش):  این نیروها با پشت‌سر گذاشتن آزمون و مصاحبه وارد سیستم می‌شوند، اما از آن‌جا که اغلب آموزش‌های حرفه‌ای کافی قبل از ورود نداشته‌اند، در سال‌های ابتدایی تدریس نیازمند پشتیبانی جدی آموزشی و تربیتی هستند.

- دانشجویان دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی (تربیت معلم): این گروه از نظر کیفی ساختارمندتر هستند و دوره‌های تربیتی و آموزشی بهتری را طی کرده‌اند، اما تعدادشان پاسخ‌گوی نیاز استان نبوده و در برخی رشته‌ها مانند هنر، زبان انگلیسی، فنی‌ و حرفه‌ای یا پیش‌دبستانی دچار کمبود هستیم.

- سرباز معلمان: به‌عنوان نیروهای موقت و بدون آموزش‌های تخصصی، نقش آنها در کیفیت تدریس محدود است. این نیروها در مناطق محروم یا کم‌برخوردار به‌کار گرفته می‌شوند اما نبود مهارت‌های حرفه‌ای معلمی از مهم‌ترین نقاط ضعف آن‌هاست.

- نیروهای طرح امین (طلبه‌ها در مدارس): در حوزه تربیتی و پرورشی مؤثر هستند اما معمولاً آموزش تخصصی در علوم تربیتی ندیده‌اند، و بیشتر در حوزه‌های دینی و تربیتی سنتی فعال‌اند. تأثیر آنان در ایجاد فضای ارزشی و دینی مثبت است اما برای ایجاد تحول بنیادین کافی نیست.

- نیروهای پیش‌دبستانی و سوادآموزی: در بسیاری موارد، فاقد مدرک تخصصی در حوزه آموزش پیش‌دبستانی هستند. کم‌تجربه‌بودن و عدم آموزش کافی، مانع از اجرای دقیق برنامه‌های تربیتی در دوران طلایی رشد کودک می‌شود.

- ورودی با سنین بالا و سهمیه‌ای‌ها: برخی از نیروها با سن بالا یا از طریق سهمیه‌هایی چون ایثارگری وارد سیستم شده‌اند. این افراد اگرچه از نظر انگیزشی ممکن است قوی باشند، اما در زمینه مهارت‌های روز تدریس، فناوری آموزشی و توان سازگاری با نسل جدید دانش‌آموزان دچار چالش‌هایی هستند.

2 - 3 وضعیت اجرای سند تحول بنیادین در استان گلستان: استان گلستان مانند بسیاری از مناطق کشور، در اجرای سند تحول بنیادین با فاصله معناداری بین اسناد بالادستی و واقعیت‌های میدانی مواجه است فقدان نظام ارزیابی دقیق و پیوسته: گزارش‌های منظمی از پیشرفت تحقق ساحت‌های شش‌گانه تربیتی در استان در دست نیست تمرکز بر بعد آموزش، غفلت از تربیت: علیرغم تأکید سند تحول بر ابعاد تربیتی، بیشتر تمرکز بر ساحت علمی و فناورانه است. ضعف در پیوند مدرسه و خانواده و جامعه: مشارکت‌های اجتماعی در امر تعلیم و تربیت بسیار محدود است، در حالی که سند تحول بر ایجاد "مدرسه محوری و جامعه‌محوری" تأکید دارد.

۳ 3 . دوره‌های آموزشی ضمن خدمت و کیفیت حرفه‌ای معلمان: دوره‌های ضمن خدمت غالباً کم‌اثر: اغلب این دوره‌ها جنبه رفع تکلیفی دارند، از کیفیت کافی برخوردار نیستند و با نیازهای واقعی معلمان انطباق ندارند فقدان نظام توانمندسازی مستمر: توسعه حرفه‌ای معلمان به‌صورت نظام‌مند و هدفمند انجام نمی‌شود؛ دوره‌ها بیشتر نظری‌اند تا کاربردی. ضعف در آموزش مهارت‌های نوین (فناوری آموزشی، یادگیری ترکیبی، سواد رسانه‌ای): که در شرایط پساکرونا به یک نیاز جدی تبدیل شده‌اند.

4 - 3. وضعیت تربیتی، فرهنگی و اخلاقی در مدارس استان: کمبود مربیان پرورشی توانمند و مشاوران آموزش‌دیده: مدارس از بعد تربیتی و مشاوره‌ای دچار کمبود منابع انسانی تخصصی هستند عدم تناسب محتوای تربیتی با نیازهای بومی و نسلی: برخی فعالیت‌های تربیتی فاقد جذابیت و اثربخشی لازم برای دانش‌آموزان هستند برخی مقاومت‌ها در برابر نوگرایی تربیتی: به‌ویژه در مناطق سنتی‌تر استان که کار تربیتی باید همراه با شناخت عمیق فرهنگی و بومی انجام شود.

5 - 3. چالش‌های بومی و اقلیمی تأثیرگذار بر کیفیت آموزشی:  چندفرهنگی و چندزبانه بودن استان: وجود اقوام مختلف (ترکمن، سیستانی، بلوچ، فارس و...) لزوم توجه به آموزش چندفرهنگی و حساسیت‌های زبانی را بالا می‌برد اختلاف کیفیت آموزشی میان مناطق شهری و روستایی: مناطق روستایی و مرزی با کمبود نیرو، فضای آموزشی و امکانات مواجه‌اند. مهاجرت‌های فصلی و ناپایداری جمعیت در برخی مناطق: تأثیر منفی بر ثبات فرآیند یاددهی-یادگیری دارد.

جمع‌بندی و راهکارها

استان گلستان از نظر کیفی در حوزه نیروی انسانی و اجرای برنامه‌های آموزشی و تربیتی نیازمند بازنگری جدی و تحولات ساختاری است. پیشنهادهای کلیدی شامل موارد زیر است:  طراحی نظام توانمندسازی مستمر و متناسب برای نیروهای غیرتخصصی و تازه‌وارد. .  . تدوین بسته‌های محتوایی ویژه استان با توجه به ویژگی‌های بومی-فرهنگی. توسعه مدل‌های نوین آموزش از راه دور و یادگیری ترکیبی به‌ویژه در مناطق محروم. اجرای ارزیابی کیفی عملکرد مدارس در تحقق اهداف سند تحول.  توانمندسازی مدیران و کادر اجرایی مدارس برای نقش‌آفرینی مؤثر در مدیریت تغییر. ... ایجاد بانک اطلاعاتی از نیروهای آموزشی با تحلیل دقیق از تخصص، تجربه، نیازهای آموزشی و قابلیت‌های تربیتیدر نهایت، تحقق کیفیت در آموزش و پرورش استان گلستان نیازمند نگاه سیستمی، برنامه‌ریزی دقیق، بازآموزی مداوم، و استفاده از نیروهای تخصصی بومی است تا چالش‌های ناشی از ورودی‌های متنوع و بعضاً ناکارآمد جبران شود.

سؤال: چه راهکارهایی را برای تقویت و ارتقای مدارس دولتی پیشنهاد می کنید؟

تقویت و ارتقای مدارس دولتی، که بخش اعظم بار آموزش عمومی کشور را به دوش می‌کشند، یکی از اولویت‌های بنیادین برای ارتقای عدالت آموزشی، کاهش شکاف‌های اجتماعی و تحقق اهداف سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. در این راستا، مهم‌ترین راهکار از منظر علمی و عملی، «ایجاد نظام مدرسه‌محور با تمرکز بر توانمندسازی مدیران و معلمان، افزایش اختیار، و توسعه مشارکت اجتماعی» استدر ادامه، این راهکار و اجزای آن به صورت مبسوط تشریح می‌شود:

۱. مدرسه‌محوری: گذار از تمرکز به استقلال نسبی مدارس... مدرسه‌محوری یکی از اصول اساسی سند تحول بنیادین است که بر توانمندسازی و استقلال مدارس در طراحی و اجرای برنامه‌های متناسب با نیازهای دانش‌آموزان تأکید دارد.راهکارهای اجرایی واگذاری اختیارات بیشتر به مدیران مدارس در حوزه مالی، برنامه‌ریزی آموزشی و تربیتی، تهیه برنامه توسعه مدرسه (طرح تعالی یا طرح تحول مدرسه‌ای) با مشارکت معلمان، اولیا و دانش‌آموزان، تقویت شوراهای مدرسه و انجمن اولیا و مربیان به عنوان بازوی تصمیم‌گیری

۲. توانمندسازی حرفه‌ای معلمان و مدیران: معلمان و مدیران، ستون فقرات هر تحول آموزشی‌اند. بدون معلمان توانمند، هیچ تغییری در کیفیت مدارس ممکن نیستراهکارهای اجرایی ایجاد نظام توانمندسازی مداوم و هدفمند برای معلمان (PDS: Professional Development System،  استفاده از مدل‌های یادگیری مشارکتی، پژوهش‌محور و درس‌پژوهی (Lesson Study) برای رشد درون‌مدرسه‌ای معلمان، آموزش مهارت‌های فناوری آموزشی، مدیریت کلاس، ارزشیابی کیفی، و روش‌های یاددهی نوین و برگزاری کارگاه‌های مدیریتی برای مدیران مدارس در حوزه رهبری آموزشی، ارتباطات، و تحلیل داده‌های عملکردی مدرسه ۳. بهبود عدالت آموزشی و کاهش شکاف میان مدارس: یکی از چالش‌های جدی مدارس دولتی، تفاوت فاحش بین مدارس مناطق برخوردار و محروم است که باعث بروز تبعیض در فرصت‌های یادگیری می‌شودراهکارهای اجرایی تخصیص هدفمند منابع مالی و انسانی به مدارس کم‌برخوردار، گسترش برنامه جبران افت تحصیلی و آموزش‌های مکمل برای دانش‌آموزان ضعیف‌تر و استفاده از مدل‌های آموزش ترکیبی و الکترونیکی برای جبران کمبود معلم در مناطق دوردست...۴. افزایش انگیزه و تعلق حرفه‌ای معلمان: یکی از بحران‌های پنهان در مدارس دولتی، کاهش انگیزه و فرسودگی شغلی معلمان استراهکارهای اجرایی: طراحی نظام شایستگی‌محور ارتقای شغلی معلمان بر اساس عملکرد حرفه‌ای، نه فقط سابقه، تقدیر و معرفی الگوهای برتر آموزشی و تربیتی و  افزایش مشارکت معلمان در تصمیم‌سازی‌های مدرسه‌ای و منطقه‌ای. ۵. توسعه مشارکت‌های اجتماعی و خانواده‌محور: مدرسه نباید جزیره‌ای منفک از جامعه باشد. تقویت پیوند مدرسه با اولیا، نهادهای محلی و سازمان‌های اجتماعی، عامل کلیدی در ارتقای کیفیت مدارس دولتی استراهکارهای اجرایی: ایجاد شوراهای راهبردی مدرسه با مشارکت اولیا، خیرین، نخبگان و دانش‌آموختگان موفق مدرسه و برگزاری برنامه‌های فرهنگی، تربیتی، ورزشی با مشارکت خانواده‌ها و - استفاده از ظرفیت سازمان‌های مردم‌نهاد NGOها، بسیج، مراکز فرهنگی و هنری در غنی‌سازی برنامه‌های تربیتی. ۶. تحول در برنامه درسی و ارزیابی تحصیلی: مدارس دولتی نیازمند تحولی جدی در محتوای آموزشی و روش‌های ارزشیابی هستند تا از شیوه‌های حافظه‌محور به یادگیری معنادار و مهارتی برسندراهکارهای اجرایی اجرای رویکردهای یادگیری فعال، پروژه‌محور و مسئله‌محور در مدارس دولتی،  بازنگری در شیوه‌های ارزشیابی با تمرکز بر ارزشیابی توصیفی، فرآیندی و عملکردی و استفاده از فناوری‌های آموزشی و ابزارهای دیجیتال برای یادگیری جذاب‌تر. ۷. ایجاد فضای فیزیکی و روانی مطلوب در مدارس دولتی: فضای فیزیکی و روانی مدرسه، تأثیر مستقیم بر یادگیری و انگیزش دانش‌آموز دارد.

راهکارهای اجرایی تعمیر، بازسازی و تجهیز مدارس دولتی با اولویت مناطق کم‌برخوردار، طراحی محیط مدرسه بر اساس الگوهای یادگیری‌محور (learning-centered design) نه صرفاً کلاس‌محور و توسعه برنامه‌های سلامت روان، مشاوره، و حمایت‌های اجتماعی برای دانش‌آموزان. 

جمع‌بندیمهم‌ترین راهکار برای تقویت و ارتقای مدارس دولتی، «ایجاد ساختار مدرسه‌محور مبتنی بر توانمندسازی، استقلال و مشارکت» است؛ ساختاری که به مدیر و معلم به‌عنوان راهبران تحول نگاه می‌کند. از تمرکز اداری فاصله گرفته و قدرت تصمیم‌گیری را به مدرسه می‌دهد. جامعه و خانواده را شریک فعال آموزش می‌سازد. عدالت آموزشی و فرصت‌های برابر یادگیری را گسترش می‌دهداین راهکار نه‌تنها با اصول سند تحول بنیادین هماهنگ است، بلکه در تجربه‌های موفق بین‌المللی در نظام‌های آموزشی پیشرو نیز تأیید شده است.

سؤال: پیشنهاد شما برای اصلاح فرآیند بین مدرسه و دانشگاه چیست؟

پرسش درباره‌ی اصلاح فرآیند بین مدرسه و دانشگاه و جایگاه کنکور در این رابطه، به یکی از محوری‌ترین چالش‌های نظام آموزشی ایران اشاره دارد. در واقع، تضاد میان فلسفه تربیت در مدرسه (تربیت همه‌ساحتی مطابق سند تحول بنیادین) و نقش صرفاً سنجشی کنکور به‌عنوان دروازه ورود به دانشگاه، موجب بروز اختلال عمیق در کارکرد تربیتی و آموزشی مدارس شده است.

مسئله اصلی: شکاف مأموریتی بین مدرسه و دانشگاه... مدرسه باید فضا و فرصت تربیت دانش‌آموز در همه ساحت‌ها را فراهم کند (ساحت اعتقادی، اخلاقی، علمی، هنری، اجتماعی، اقتصادی و زیستی)، اما عملاً تمام نظام مدرسه‌ای به‌ویژه در متوسطه دوم، تحت سلطه‌ی کنکور و محتوای آن است؛ این موضوع باعث کاهش انگیزه برای یادگیری عمیق و مهارت‌آموزی، حذف یا تضعیف دروس تربیتی، هنری و کارگاهی و بی‌توجهی به اهداف سند تحول بنیادین و ایجاد بازار پرهزینه کنکور و آموزشگاه‌های موازی.

راهکار اصلی: ایجاد نظام سنجش و پذیرش چندساحتی با نقش‌آفرینی مدرسه:  پیشنهاد جامعترکیب سنجش فرآیندی درون‌مدرسه‌ای + آزمون‌های استاندارد ملی + ارزیابی مهارتی و عملکردی برای ورود به آموزش عالی

اجزای راهکار پیشنهادی1. تغییر نقش کنکور از ابزار غربالگری صرف به آزمونی مکمل:  کنکور تنها یک بخش از فرایند پذیرش باشد (مثلاً سهم ۳۰ تا ۴۰ درصدی)، محتوای کنکور باید مفهومی، ترکیبی و مهارتی‌تر شود، نه حفظ‌محور و تستی، حذف یا محدودسازی نقش مؤسسات کنکور با تنظیم بازار آموزشی. 2. افزایش سهم نمرات و ارزیابی‌های مدرسه‌ای: ارزشیابی مستمر، کیفی و مهارتی دانش‌آموز در دوره متوسطه دوم نقش کلیدی در پذیرش دانشگاه داشته باشد. مدارس دارای اعتبار آموزشی ارزیابی شوند تا از تحریف نمره جلوگیری شود سامانه‌های ملی نظارتی و استاندارد برای تضمین عدالت آموزشی ایجاد شود3. ارزشیابی صلاحیت‌ها و مهارت‌ها (Competency-Based Assessment): برگزاری آزمون‌های مهارتی، پروژه‌ای، کارنمایی در حوزه‌هایی چونتفکر نقاد و حل مسئله، نگارش و بیان شفاهی، کار تیمی و پروژه‌محوری و مهارت‌های فنی و کارگاهی (در هنرستان‌ها) می‌تواند بخشی از پذیرش در رشته‌های خاص مانند علوم انسانی، هنر، علوم تربیتی، کارآفرینی و مهندسی باشد4. تفکیک فرآیند "سنجش" از "پذیرش":  نظام سنجش (ارزیابی توانایی‌های علمی) باید از نظام پذیرش (انتخاب رشته و دانشگاه) جدا شود دانشگاه‌ها مجاز باشند بخشی از پذیرش خود را با مصاحبه، ارزیابی عملکرد، رزومه علمی، یا کارنامه تحصیلی انجام دهند، به‌ویژه در رشته‌های پرطرفدار یا خاص5. ایجاد نظام هدایت تحصیلی و شغلی مؤثر و پایدار:  مدارس باید از پایه نهم به بعد، فرایند هدایت تحصیلی واقعی، مستمر، و علمی را آغاز کنند. دانش‌آموز باید تصویر روشنی از استعدادها، علائق، مسیرهای تحصیلی، شغلی و دانشگاهی داشته باشد. حذف نگاه تک‌بعدی به "موفقیت=ورود به پزشکی یا مهندسی". 6. ایجاد تنوع در مسیرهای ورود به آموزش عالی: پذیرش مبتنی بر آموزش مهارتی و کارآفرینی، پذیرش از طریق دوره‌های فنی، آموزش‌های آزاد و نظام‌های آموزش مبتنی بر شایستگی وتوسعه دانشگاه‌های مهارتی و کاربردی با فرآیندهای پذیرش غیرکنکوری

تجربه‌های جهانی مشابه:

- آلمان و فنلاند: سنجش مستمر مدرسه‌ای + مصاحبه و ارزیابی‌های شایستگی برای ورود به دانشگاه

- ژاپن: آزمون سراسری + ارزیابی‌های مستقل دانشگاه‌ها + تأکید بر رزومه علمی و تربیتی

- انگلستان: سیستم نمره‌دهی GCSE و A-Level با ارزیابی‌های مدرسه‌محور و کنکور محدود

- کانادا و استرالیا: پذیرش بر اساس معدل، توصیه‌نامه، پروژه، و در برخی موارد آزمون محدود

جمع‌بندی و پیشنهاد نهایی:

برای اصلاح فرآیند میان مدرسه و دانشگاه و شکستن سد کنکور، نیازمند یک تحول بنیادین در "نظام سنجش و پذیرش آموزش عالی" هستیم که در آن مدرسه نه قربانی، بلکه عامل اصلی ارزیابی و تربیت دانش‌آموز باشدمهم‌ترین ارکان این تحول:   مدرسه‌محور شدن فرآیند سنجش، چند منظوره و ترکیبی شدن ابزارهای پذیرش،کاهش نقش کنکور صرف و تقویت ارزشیابی مستمر، توجه به مهارت‌ها و صلاحیت‌های دانش‌آموز و هدایت تحصیلی-شغلی مؤثر از سنین پایین‌تر... در نهایت، کنکور نباید معیاری برای موفقیت باشد، بلکه باید یکی از ابزارهای ارزشیابی متعادل در کنار سایر عوامل تربیتی و مهارتی باشد.

سؤال:برای افزایش سطح علمی، آموزشی و پژوهشی معلمان چه کار باید کرد؟ آیا تدوین و تصویب آئین نامه فرصت های مطالعاتی برای معلمان می تواند در این زمینه کارساز باشد؟

پرسش درباره‌ی افزایش سطح علمی، آموزشی و پژوهشی معلمان، یکی از کلیدی‌ترین موضوعات توسعه کیفیت در نظام آموزشی کشور است. به‌طور کلی، رشد حرفه‌ای معلمان به‌منزله‌ی توسعه‌ی پایدار نظام آموزش و پرورش است، زیرا معلمان نقش تعیین‌کننده‌ای در ارتقاء یادگیری دانش‌آموزان، تحقق اهداف سند تحول بنیادین، و تبدیل مدارس به محیط‌های یادگیری اثربخش دارنددر این چارچوب، راهکارهایی از جمله تدوین آئین‌نامه فرصت‌های مطالعاتی معلمان نه‌تنها ضروری، بلکه یکی از مؤثرترین ابزارهای ارتقاء حرفه‌ای آنان است. در ادامه، به صورت مبسوط این موضوع بررسی می‌شود:

۱. ضرورت ارتقای سطح علمی، آموزشی و پژوهشی معلمان: ضرورت ارتقا سطح علمی و پژوهشی معلمان: برای هم‌راستاسازی آموزش با تحولات روز جهانی، برای افزایش اثربخشی روش‌های یاددهی یادگیری، برای تحقق ساحت‌های شش‌گانه تربیت در سند تحول بنیادین، برای ایجاد انگیزه، پویایی و رضایت شغلی در معلمان، برای ایجاد فرهنگ یادگیری مادام‌العمر در محیط‌های آموزشی.

۲. راهکارهای جامع برای ارتقای سطح علمی، آموزشی و پژوهشی معلمان: الف) ایجاد فرصت‌های مطالعاتی علمی و پژوهشی برای معلمان: تدوین و تصویب آیین‌نامه فرصت‌های مطالعاتی معلمان مشابه فرصت‌های اساتید دانشگاه، می‌تواند یک اقدام بنیادی در راستای بازآفرینی نقش معلم باشد.

ویژگی‌های مطلوب این آیین‌نامه: تعریف فرصت‌های مطالعاتی کوتاه‌مدت (۳ تا ۶ ماه) و بلندمدت (تا یک سال)، همکاری با دانشگاه‌های فرهنگیان، شهید رجایی، پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، و دانشگاه‌های معتبر کشور، تخصیص سهمیه سالانه برای معلمان منتخب بر اساس سوابق، انگیزه‌نامه و طرح پژوهشی، مأموریت علمی معلم برای اجرای پژوهش، تولید محتوا، ترجمه، نوآوری آموزشی یا تدوین برنامه‌های درسی نوین، تأمین بار مالی و ساعات موظفی از طریق سازوکارهای حمایتی آموزش و پرورش و الزام به ارائه خروجی علمی (گزارش پژوهش، مقاله، محتوا، کارگاه آموزشی، یا تجربه موفق اجرا).

ب) توسعه و بازنگری نظام توانمندسازی حرفه‌ای معلمان:  ایجاد نظام جامع یادگیری حرفه‌ای معلمان (PLS: Professional Learning System) با مسیرهای رشد شغلی و علمی، گسترش دوره‌های ضمن خدمت با رویکردهای جدید (درس‌پژوهی، الگوی یادگیری مشارکتی، یادگیری ترکیبی) و  اتصال آموزش‌های ضمن خدمت به ارتقای رتبه حرفه‌ای و فرصت‌های شغلی.

ج) ایجاد و توسعه مراکز رشد و نوآوری معلم‌پژوه: راه‌اندازی «مراکز نوآوری آموزشی» در دانشگاه فرهنگیان و مناطق آموزشی برای معلمان علاقه‌مند به پژوهش و فناوری آموزشی، - حمایت از پروژه‌های پژوهشی کاربردی معلمان در کلاس‌های درس و مدارس و توسعه جوایز ملی و منطقه‌ای برای معلمان نوآور و پژوهشگر.

د) تقویت پژوهش‌محوری در فرآیند آموزش مدرسه‌ای: تشویق معلمان به طراحی و اجرای پژوهش در عمل (Action Research)، - آموزش روش تحقیق کاربردی به معلمان در قالب کارگاه‌های مداوم و توسعه نظام مستندسازی تجربیات موفق معلمان در سطح منطقه‌ای و ملی.

هـ) تسهیل ادامه تحصیل معلمان در مقاطع بالاتر:  ایجاد بورسیه‌های تحصیلی هدفمند برای معلمان در رشته‌های تخصصی آموزشی و تربیتی، همکاری آموزش و پرورش با وزارت علوم برای تخصیص ظرفیت پذیرش ویژه برای معلمان پژوهشگر و حمایت از پایان‌نامه‌ها و رساله‌هایی با موضوعات کاربردی آموزشی در مدرسه.

۳. نقش راهبردی فرصت مطالعاتی در ارتقاء معلمان: تجربه‌ی کشورهای موفق در آموزش عمومی مانند فنلاند، سنگاپور، ژاپن و کره جنوبی نشان می‌دهد که فرصت مطالعاتی برای معلمان نه‌تنها یک مزیت، بلکه ضرورتی نظام‌مند برای رشد علمی و تربیتی آنان است.

دستاوردهای مورد انتظار از فرصت مطالعاتیتولید دانش و محتوای آموزشی بومی‌شده، تقویت قدرت تحلیل، پژوهش و نوآوری معلمان، افزایش سطح انگیزه و هویت حرفه‌ای معلمان، تعامل علمی بین معلمان و دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی و ارتقای جایگاه علمی و اجتماعی معلمان در افکار عمومی... جمع‌بندی و نتیجه‌گیریافزایش سطح علمی، آموزشی و پژوهشی معلمان بدون تعریف فرصت‌های رسمی و هدفمند، ممکن نیست.

تدوین و تصویب آیین‌نامه فرصت مطالعاتی برای معلمان می‌تواندخلأ ساختاری در مسیر حرفه‌ای‌سازی معلمان را پر کند، به به‌روزرسانی دانش تخصصی و مهارت‌های آموزشی کمک کند، بین حوزه‌های دانشگاهی و مدرسه‌ای پل ارتباطی مؤثر برقرار سازد و در نهایت، نظام آموزشی را به سمت مدرسه‌ای یادگیرنده، معلمی پژوهش‌محور و تربیتی اثربخش هدایت کنداین آیین‌نامه، باید بخشی از بسته جامع توسعه منابع انسانی آموزش و پرورش باشد و با حمایت قانونی و اعتباری اجرایی گردد.

سؤال: برای تبدیل مدرسه به کانون تربیتی محله چه اقداماتی باید انجام شود؟ آیا در استان شما کاری در این باره انجام شده است؟

تبدیل مدرسه به کانون تربیتی محله یکی از راهبردهای محوری در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. هدف این رویکرد، آن است که مدرسه از یک نهاد صرفاً آموزشی خارج شده و به مرکز فرهنگی، اجتماعی و تربیتی محله تبدیل شود؛ جایی که همه گروه‌های سنی و اجتماعی در تعامل با مدرسه قرار گرفته و فرآیند تربیت و یادگیری به صورت مشارکتی، پیوسته و فرامدرسی شکل گیرد.  مفهوم «مدرسه به‌عنوان کانون تربیتی محله» این ایده مبتنی بر رویکرد جامعه‌محور به آموزش است و به دنبال پیوند مؤثر میان مدرسه و مؤلفه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محله است. در این نگاهمدرسه صرفاً محل تدریس کتاب‌های درسی نیست، مدرسه، مأمن یادگیری، تربیت، فرهنگ‌سازی، ارتقای سواد خانوادگی، ارتقای مشارکت اجتماعی و هویت‌سازی جمعی می‌شود و معلمان، دانش‌آموزان، اولیا و اهالی محله به یک اکوسیستم تربیتی پویا تبدیل می‌شوند.

اقدامات اساسی برای تبدیل مدرسه به کانون تربیتی محله: 1. بازتعریف نقش مدرسه در جامعه محلی: از مدرسه صرفاً وظیفه‌محور (آموزشی) به مدرسه مأموریت‌محور (تربیتی و اجتماعی) گذار شود، مسئولیت اجتماعی مدرسه در قبال محله و خانواده‌ها به رسمیت شناخته شود و الگوی مدرسه به عنوان «رهبری تربیتی محله» طراحی شود2. افزایش مشارکت خانواده‌ها و نهادهای اجتماعی: فعال‌سازی انجمن اولیا و مربیان به‌عنوان بازوی ارتباطی با خانواده‌ها، جلب مشارکت کانون‌های فرهنگی، هنری، مذهبی، ورزشی، مراکز بهداشت، شورای محله و دهیاری‌ها وتشکیل شورای راهبردی مدرسه-محله برای برنامه‌ریزی و اجرای فعالیت‌های مشترک. 3. استفاده از ظرفیت مدرسه در خارج از ساعات آموزشی: باز بودن مدرسه در عصرها، تعطیلات یا آخر هفته برای برگزاری برنامه‌های: کلاس‌های سوادآموزی و مهارت‌آموزی برای والدین، کارگاه‌های فرزندپروری، سبک زندگی سالم، تربیت دینی و رسانه‌ای، فعالیت‌های هنری و ورزشی برای نوجوانان و جوانان محله و برنامه‌های مشاوره و سلامت روان برای خانواده‌ها. 4.توسعه الگوهای یادگیری مبتنی بر اجتماع: اجرای برنامه‌های خدمت اجتماعی دانش‌آموزان در محله (Service Learning)، بهره‌گیری از سرمایه‌های اجتماعی محله مانند بازنشستگان فرهنگی، روحانیون، هنرمندان و کارآفرینان به عنوان مربی و تسهیل‌گر مدرسه و طراحی پروژه‌های محله‌محور با مشارکت دانش‌آموزان برای حل مسائل واقعی جامعه. 5. توسعه منابع فیزیکی و زیرساختی مدارس: تجهیز مدارس با امکانات چندمنظوره مانند کتابخانه عمومی، کارگاه‌های مهارتی، سالن اجتماعات و زمین‌های ورزشی، طراحی فضاهای مدرسه به‌گونه‌ای که برای فعالیت‌های محله‌ای قابل استفاده باشد، مناسب‌سازی فضاها برای حضور والدین، سالمندان و گروه‌های سنی مختلف. 6. تربیت مدیران و معلمان با رویکرد جامعه‌محور: توانمندسازی مدیران و معلمان در مهارت‌های مشارکت‌جویی، رهبری اجتماعی، مدیریت بین‌سازمانی، شناسایی و تقویت مدارس الگو در زمینه ارتباط مؤثر با جامعه محلی و طراحی دوره‌های ضمن خدمت ویژه «مدرسه محله‌محور».

جمع‌بندی و پیشنهادات:

برای تبدیل مدرسه به کانون تربیتی محله، باید یک تحول سیستمی، فرهنگی و ساختاری در نقش مدرسه ایجاد شود. این تحول باید1- در قوانین و سیاست‌گذاری آموزش و پرورش نهادینه شود. 2- با مشارکت واقعی نهادهای اجتماعی و فرهنگی محله همراه باشد. 3- در قالب برنامه‌های عملیاتی منطقه‌ای و مدرسه‌ای پیاده‌سازی شود. 4- بر مبنای نیازهای محلی و بومی هر استان و منطقه، از جمله گلستان طراحی گردددر استان گلستان، با توجه به ترکیب متنوع قومی، فرهنگی و جغرافیایی، این رویکرد می‌تواند نقش بسیار مؤثری در انسجام اجتماعی، تربیت مشارکتی و ارتقای سرمایه اجتماعی ایفا کند، به شرطی که با عزم استانی و برنامه‌ریزی هدفمند دنبال شود.

سؤال: به نظر شما مهم ترین مانع اجرای سند تحول بنیادین چیست؟

پرسش درباره‌ی مهم‌ترین مانع اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ناظر بر بررسی یکی از راهبردی‌ترین مسائل نظام آموزشی ایران است. سند تحول بنیادین که در سال ۱۳۹۰ توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب و ابلاغ شد، در حقیقت نقشه راه تحول ساختاری، محتوایی، تربیتی و مدیریتی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است. با این حال، با وجود گذشت بیش از یک دهه از تصویب آن، هنوز بخش اعظم اهداف و راهکارهای سند به مرحله‌ی عملیاتی مؤثر نرسیده‌اندمهم‌ترین مانع اجرای سند تحول بنیادین : نبود اراده و نظام اجرایی منسجم و تعهد نهادی؛ در یک نگاه کل‌نگر، مهم‌ترین مانع را می‌توان در فقدان اراده‌ و عزم جدی مدیریتی و اجرایی در سطح کلان و میانی نظام آموزش و پرورش و سایر نهادهای ذی‌ربط دانست. این مانع، خود را در چند بُعد ساختاری و رفتاری نشان می‌دهد که در ادامه به‌طور مبسوط توضیح داده می‌شود:

ابعاد و مؤلفه‌های اصلی این مانع:

1.ضعف در اراده سیاسی و مدیریتی برای اجرای تحول: بسیاری از مدیران آموزش و پرورش به جای آن‌که عامل تحول باشند، مأمور تداوم وضعیت موجودند. تحول بنیادین نیازمند جسارت، نگاه بلندمدت، و آمادگی برای تغییر ساختارهای موجود است، امّا مدیران معمولاً به اصلاحات سطحی و موقتی بسنده می‌کنند. تغییرات مدیریتی سریع، موجب گسست در پیگیری مداوم اجرای سند می‌شود2. نبود نظام اجرایی شفاف، زمان‌بندی‌شده و الزام‌آور: سند دارای افق، هدف، راهکار و سیاست‌های کلی است اما فاقد برنامه عملیاتی الزام‌آور برای نهادها، ادارات و مدارس است. تقسیم وظایف بین دستگاه‌ها به‌درستی انجام نشده یا ضمانت اجرایی ندارد. بسیاری از برنامه‌های سند همچنان در حد شعار یا سند باقی مانده‌اند (مانند برنامه درسی ملی، مدرسه‌محور شدن آموزش، توسعه ساحت‌های شش‌گانه تربیت و...)3. تعارض منافع و نگاه بخشی به آموزش و پرورش: برخی نهادها یا دستگاه‌ها سند تحول را یک تعهد ملی نمی‌دانند و در اجرای آن همکاری لازم ندارند. تداخل وظایف نهادهایی چون صدا و سیما، شهرداری‌ها، حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و وزارت علوم با آموزش و پرورش، بدون هماهنگی راهبردی، باعث اختلال در تحقق اهداف سند شده است. و برخی رویکردها با روح سند (مانند تربیت متوازن، عدالت آموزشی و بومی‌سازی محتوا) در تعارض هستند4.عدم تخصیص منابع انسانی و مالی کافی: اجرای سند نیازمند تربیت نیروی انسانی متناسب با رویکردهای جدید تربیتی است، در حالی که هنوز بخش بزرگی از معلمان با شیوه‌های سنتی آموزش فعالیت می‌کنند. زیرساخت‌های لازم مانند آزمایشگاه‌های تربیتی، مراکز یادگیری ترکیبی، محتواهای دیجیتال و تعاملی، و ابزار سنجش ساحت‌های شش‌گانه توسعه نیافته‌انداعتبارات سند تحول معمولاً یا تخصیص نمی‌یابند یا صرف هزینه‌های جاری می‌شوند، نه برنامه‌های تحولی5.نبود فرهنگ سازمانی تحول‌محور در آموزش و پرورش: ساختار بوروکراتیک آموزش و پرورش در برابر تغییر مقاومت می‌کند. معلمان، مدیران مدارس و کارشناسان مناطق، با سند و اهداف آن به‌خوبی آشنا نیستند یا انگیزه‌ی عملیاتی کردن آن را ندارند. اجرای سند نیازمند تغییر در نگرش‌ها، باورها و مهارت‌های اجرایی تمام ارکان نظام آموزشی است6.کنکور و نظام سنجش، به‌عنوان سد اصلی اجرای تربیت متوازن: با وجود تأکید سند بر ساحت‌های شش‌گانه تربیت (دینی، اخلاقی، اجتماعی، علمی، زیستی-بدنی، زیباشناختی و اقتصادی-حرفه‌ای)، همچنان سنجش و ارزشیابی تک‌بعدی مبتنی بر کنکور و محفوظات تعیین‌کننده اصلی مسیر تحصیلی دانش‌آموزان است. این نظام سنجش جهت‌گیری مدارس، خانواده‌ها و دانش‌آموزان را از تربیت جامع دور می‌کند.

جمع‌بندی نهایی و پیشنهادات:

مهم‌ترین مانع اجرای سند تحول بنیادین را باید در فقدان نظام اجرایی الزام‌آور، عزم و اراده پایدار در بدنه مدیریتی، و نبود هماهنگی بین نهادها و عناصر تحول‌گرا دانستبرای عبور از این مانع، چند پیشنهاد کلیدی ارائه می‌شود ۱. ایجاد «ستاد ملی تحول بنیادین» با ریاست مستقیم رئیس‌جمهور یا شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تا اجرای سند به یک تعهد ملی فرادستگاهی و بین‌بخشی تبدیل شود۲. تدوین «نقشه‌راه اجرایی استانی و منطقه‌ای» با زمان‌بندی و شاخص‌های سنجش‌پذیرتا مدارس و مناطق بر اساس ظرفیت‌های بومی، سند را اجرا کنند۳. بازآموزی و توانمندسازی معلمان، مدیران و کارشناسان مناطق بر اساس مفاهیم سند تا نیروی انسانی آموزش و پرورش به مروج و عامل تحول تبدیل شود۴. بازنگری در ساختار بودجه‌ریزی آموزش و پرورش با اختصاص ردیف بودجه خاص برای اجرای سند تحول در ابعاد مختلف آن (آموزشی، تربیتی، پژوهشی، فناوری)۵. بازنگری در نظام سنجش و پذیرش دانشجو (کنکور)و حرکت به‌سوی ارزشیابی‌های ترکیبی، فرآیندی و تربیت‌محور که با اهداف سند هماهنگ باشداجرای سند تحول بنیادین تنها در صورتی ممکن خواهد بود که یک «اراده ملی» برای تغییر بنیادین ساختار آموزشی، تربیتی، و مدیریتی کشور شکل گیرد. بدون این عزم، سند همچنان یک متن راهبردی آرمانی باقی خواهد ماند، نه نقشه عملیاتی تحول.

سؤال: پیشنهاد شما برای پویایی و تحرک بیشتر گروه های آموزشی چیست؟

گروه‌های آموزشی به عنوان یکی از ارکان مهم توسعه حرفه‌ای معلمان و ارتقای کیفیت فرآیند یاددهییادگیری، نقش محوری در نظام آموزشی ایفا می‌کنند. این گروه‌ها که عموماً به تفکیک دروس، پایه‌ها یا رشته‌ها تشکیل می‌شوند، حلقه‌ی واسط میان مدیریت آموزشی، معلمان و نوآوری‌های علمیتربیتی هستنددر واقع، گروه‌های آموزشی اگر به‌درستی فعال شوند، می‌توانند در زمینه‌هایی مانند تبادل تجربیات، تحلیل محتوا، تولید محتوای بومی، به‌روزرسانی روش‌های تدریس، ارتقای مهارت‌های تخصصی معلمان، و شناسایی مسائل آموزشی در سطح مدارس نقش بی‌بدیلی داشته باشند.

نقش‌ها و کارکردهای اصلی گروه‌های آموزشی: ارتقای شایستگی‌های حرفه‌ای معلمان: 1- از طریق برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب‌های درسی، تحلیل آزمون‌ها، ارائه درس‌پژوهی، مطالعه موردی و کارگاه‌های تخصصی. نهادینه‌سازی یادگیری مشارکتی و حرفه‌ای بین معلمان. بستری برای گفت‌وگوهای علمی، تحلیل تجربیات و یادگیری از یکدیگر 2- ارزیابی و اصلاح فرایندهای آموزشی: تحلیل عملکرد دانش‌آموزان و معلمان، بازخوردگیری از شیوه‌های تدریس، بازطراحی روش‌های آموزش 3- بومی‌سازی محتوا و روش‌ها: تولید بسته‌های یادگیری متناسب با شرایط محلی، فرهنگی و زبانی مناطق 4- نقش در شناسایی و معرفی معلمان برتر: از طریق برگزاری جشنواره‌ها، تولید درس‌نماها، تحلیل‌های محتوایی و نوآوری‌های آموزشی 5- پشتیبانی از سیاست‌های تحولی آموزش و پرورش: پیاده‌سازی برنامه درسی ملی، سند تحول بنیادین و تقویت ساحت‌های شش‌گانه تربیت.

چالش‌های فعلی گروه‌های آموزشی در ایران:

فقدان ساختار مؤثر و اختیارات اجرایی مستقل، کمبود وقت و انگیزه معلمان برای مشارکت فعال، نبود حمایت مالی و امکانات آموزشی برای گروه‌ها، ضعف ارتباط بین گروه‌های آموزشی و دانشگاه‌ها یا مراکز پژوهشی و غلبه نگاه اداری بر فعالیت‌های علمیتخصصی.

راهکارهای پیشنهادی برای پویایی و تحرک بیشتر گروه‌های آموزشی: 1.نهادینه‌سازی گروه‌های آموزشی به‌عنوان واحدهای رسمی تخصصی: تعریف دقیق جایگاه گروه‌های آموزشی در چارت سازمانی آموزش و پرورش و اختصاص اتاق کار، منابع، امکانات فناورانه و نیروی پشتیبان به این گروه‌ها 2.توانمندسازی اعضای گروه‌های آموزشی از نظر مهارت‌های علمی، پژوهشی و ارتباطی... برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای دبیران منتخب گروه‌ها در حوزه‌هایی چون: طراحی آموزشی، نقد محتوا، تحلیل آزمون‌ها، آموزش معلمان بزرگسال و ارتباط با هیأت علمی دانشگاه‌ها برای به‌روزرسانی علمی و تربیتی 3. ایجاد «شبکه‌های حرفه‌ای یادگیری معلمان» به‌صورت درون‌مدرسه‌ای، منطقه‌ای و استانی: راه‌اندازی پلتفرم‌های مجازی یا اپلیکیشن‌هایی برای اشتراک منابع، تجربیات، پرسش و پاسخ و استفاده از ظرفیت فضای مجازی برای هم‌اندیشی و انتقال تجربیات معلمان نقاط مختلف استان یا کشور. 4. تشویق و انگیزش حرفه‌ای برای مشارکت فعال در گروه‌های آموزشی: لحاظ کردن مشارکت فعال در گروه‌های آموزشی به عنوان معیار ارتقای شغلی، رتبه‌بندی معلمان و امتیازدهی در ارزشیابی‌ها و اعطای جوایز، گواهینامه‌ها و حمایت‌های معنوی و مالی به معلمان فعال در این حوزه 5. تشکیل گروه‌های آموزشی تخصصی برای موضوعات نوظهور: مانند آموزش ترکیبی، هوش مصنوعی در آموزش، مهارت‌های رسانه‌ای، آموزش محیط‌زیستی و آموزش‌های شایستگی‌محور 6. اجرای منظم فعالیت‌های میدانی و نوآورانه توسط گروه‌های آموزشی: نظارت علمی بر طرح درس‌های منتخب معلمان، اجرای درس‌پژوهی (Lesson Study) با حضور سایر معلمان و تحلیل درس‌نماهای تولیدی توسط معلمان و داوری‌های علمی. 7.  تقویت پیوند گروه‌های آموزشی با مؤسسات تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان... دعوت از اساتید دانشگاه برای شرکت در جلسات گروه‌های آموزشی و انجام پروژه‌های پژوهشی مشترک میان گروه‌های آموزشی و مراکز علمی 8. طراحی تقویم عملیاتی و هدفمند سالانه برای گروه‌های آموزشی: با محورهای مشخص: تحلیل برنامه درسی، طراحی ارزشیابی‌های نوین، یادگیری مبتنی بر پروژه، آموزش مفاهیم کلیدی ساحت‌های تربیتی و...

جمع‌بندی:

گروه‌های آموزشی، اگر به‌درستی احیا و هدایت شوند، می‌توانند به موتور محرک تحول علمی و حرفه‌ای در آموزش و پرورش تبدیل شوند. این گروه‌ها نقطه تلاقی تجربه میدانی معلمان، پژوهش علمی، سیاست‌های تحولی و نوآوری‌های آموزشی هستندبنابراین، تبدیل گروه‌های آموزشی از ساختارهای اداری و صوری به هسته‌های یادگیری حرفه‌ای و تخصصی، یکی از راهبردهای کلیدی در جهت توانمندسازی معلمان و ارتقای کیفیت نظام آموزشی کشور است.

سؤال: از آئین نامه اجرایی مدرسه به عنوان منشور مدیریت مدرسه نام می برند..شما چه راهکاری برای اجرای کامل این آئین نامه در استان خود دارید؟ مهم ترین مانع اجرای این آئین نامه در استان شما چیست؟

آئین‌نامه اجرایی مدارس مصوب سال ۱۴۰۰ (و بازنگری‌های قبل و بعد از آن)، یک سند بالادستی است که چارچوب حقوقی، اداری، آموزشی و تربیتی مدارس را تعیین می‌کند. این آئین‌نامه به‌مثابه منشور مدیریت مدرسه‌محور، ابزار اصلی مدیران برای برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، اجرای برنامه‌های تربیتی، مشارکت‌جویی از معلمان و اولیا و ارتقاء عملکرد مدرسه استاجرای صحیح این آئین‌نامه می‌تواند مدارس را از ساختار بوروکراتیک وابسته، به نهادهایی خودراهبر، مشارکت‌جو و پویا تبدیل کند و مدرسه را به کانون تربیتی محله بدل سازد. اما تحقق این امر در بسیاری از مناطق، از جمله در استان‌هایی مانند گلستان، با چالش‌هایی جدی مواجه است.

موانع اجرای کامل آئین‌نامه اجرایی در استان: 1. ضعف در آشنایی مدیران و کارکنان با محتوای آئین‌نامه: بسیاری از مدیران و معاونان مدارس با مفاد آئین‌نامه اجرایی به‌طور کامل آشنا نیستند یا آن را در عمل جدی نمی‌گیرند. مفاد آئین‌نامه صرفاً در قالب بخشنامه ابلاغ می‌شود و فرصت آموزش‌محور برای تبیین آن فراهم نیست2. تمرکزگرایی و مداخله بیش‌ازحد ادارات آموزش و پرورش: در حالی که آئین‌نامه به «مدرسه‌محوری» و استقلال نسبی مدیران تأکید دارد، ادارات منطقه‌ای یا نواحی، اختیارات را به مدارس واگذار نمی‌کنند. مدیران همچنان باید برای تصمیم‌گیری‌های ساده (مانند دعوت از مربی، زمان‌بندی جلسات، اصلاح برنامه‌ها) مجوزهای مکرر دریافت کنند3. نبود منابع مالی و انسانی کافی: اجرای بندهای آئین‌نامه، به‌ویژه در بخش‌های تربیتی، فوق‌برنامه، مشارکتی و ارتباط با اولیا نیازمند منابع مالی، تجهیزات و نیروی انسانی کارآمد است و بسیاری از مدارس در استان گلستان با کمبود نیروی انسانی تخصصی (مشاور، مربی پرورشی، معلم متخصص هنر یا ورزش) و امکانات فیزیکی مواجه‌اند4. عدم باور فرهنگی به مدرسه‌محوری: در سطح خانواده‌ها، نهادهای محلی، و حتی بخشی از معلمان، مدرسه همچنان نهاد دولتی متمرکزی تلقی می‌شود که صرفاً باید دستورات بالادستی را اجرا کند. در نتیجه، ظرفیت آئین‌نامه در جلب مشارکت نهادهای محلی، شوراهای دانش‌آموزی، انجمن اولیا و مربیان و مؤسسات مردمی مغفول می‌ماند5. عدم نظارت کیفی و فرآیندی بر اجرای آئین‌نامه: بازدیدهای نظارتی عمدتاً شکلی و به‌صورت چک‌لیستی انجام می‌شود، نه به‌عنوان ارزیابی کیفیت اجرای برنامه‌های آئین‌نامه‌ای و سنجش‌های عملکردی بر مبنای نتایج تربیتی یا یادگیری، جای خود را به گزارش‌های صوری داده است.

راهکارهای پیشنهادی برای اجرای کامل و مؤثر آئین‌نامه اجرایی مدرسه در استان

1. آموزش تخصصی و کارگاه‌های تبیینی برای مدیران و معاونان: طراحی و اجرای دوره‌های حضوری و مجازی با موضوع: «مدیریت مدرسه بر اساس آئین‌نامه اجرایی»، «مدرسه‌محوری در عمل» و «نقش شورای مدرسه در تصمیم‌سازی». در این دوره‌ها، باید از مطالعه موردی، شبیه‌سازی تصمیم‌گیری و انتقال تجارب موفق استفاده شود2. واگذاری تدریجی اختیارات به مدارس (تمرکززدایی واقعی): به‌جای نگاه دستوری از بالا، مناطق آموزشی باید پشتیبان و تسهیل‌گر فعالیت‌های مدرسه باشند. برخی تصمیمات مدیریتی (برگزاری کلاس‌های جبرانی، انتخاب مربی فرهنگی، تنظیم برنامه عملیاتی مدرسه و...) به تصمیم شورای مدرسه واگذار شود3.تدوین بسته اجرایی بومی آئین‌نامه در سطح استان یا منطقه: با مشارکت مدیران موفق، مربیان تربیتی، اولیای فعال، کارشناسان آموزشی، و معلمان، نسخه بومی آئین‌نامه با نیازها و شرایط منطقه تدوین و اجرا شود4. تقویت مشارکت نهادهای محلی در اجرای مفاد آئین‌نامه: جذب مشارکت سازمان‌هایی مانند: شهرداری (در حوزه محیط زیست و فضای مدرسه)، اداره فرهنگ و ارشاد (در فعالیت‌های هنری)،  سازمان‌های مردم‌نهاد محلی (برای حمایت تحصیلی دانش‌آموزان محروم) و تشکیل شورای پشتیبانی مدارس در سطح محله با حضور امام جماعت، اولیای فعال، معتمدین محلی. 5. استفاده از فناوری برای مدیریت مدرسه‌محور و گزارش‌گیری هوشمند: طراحی سامانه‌ یا اپلیکیشن داخلی برای: ثبت برنامه سالانه مدرسه، تشکیل جلسات شورای مدرسه به‌صورت آنلاین، دریافت بازخورد از معلمان، اولیا، و دانش‌آموزان و این کار باعث شفافیت عملکردی، کاهش بوروکراسی و ارتقاء نظارت کیفی می‌شود6.ارزشیابی مستمر و انگیزش‌محور از اجرای آئین‌نامه: ادارات مناطق باید به‌جای تأکید بر گزارش‌گیری صوری، به فرایندهای واقعی درون مدرسه توجه کنند. معرفی و تجلیل از مدارس موفق در اجرای اصول آئین‌نامه می‌تواند الگوی انگیزشی قوی ایجاد کند.

جمع‌بندی نهایی:

آئین‌نامه اجرایی مدرسه در صورت اجرا شدن واقعی، نه‌تنها یک سند اداری، بلکه منشور هویت مدرسه‌ای، عدالت آموزشی، مشارکت‌جویی و کیفیت‌محوری خواهد بوداما تا زمانی که: نگاه سلسله‌مراتبی حاکم باشد، منابع کافی تأمین نشود، مدیران آموزش‌دیده و جسور تربیت نشوند و مشارکت ذی‌نفعان محلی جدی گرفته نشود، این آئین‌نامه صرفاً به یک دستورالعمل بایگانی‌شده در زونکن مدارس تبدیل خواهد شدبرای استان‌هایی مانند گلستان که با چالش‌هایی چون تنوع فرهنگی، محرومیت‌های زیرساختی و کمبود نیروی انسانی کیفی روبه‌رو هستند، اجرای دقیق، بومی‌سازی‌شده و تدریجی آئین‌نامه اجرایی می‌تواند الگویی برای تحول واقعی مدرسه باشد.

سؤال: از نظر شما مهم ترین موانع ارتباطی میان معلمان و دانش آموزان و اولیاء آنان چیست؟

 حدود سه سال در مدرسه کار کرده ام. ارتباط مؤثر بین معلم، دانش‌آموز و اولیاء سه‌ضلعی کلیدی در فرآیند تعلیم و تربیت است. این ارتباط نه‌تنها باعث انتقال بهتر مفاهیم آموزشی می‌شود، بلکه زمینه‌ساز رشد عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و انگیزشی دانش‌آموزان نیز خواهد بوداما در بسیاری از موارد، این ارتباط به دلایل مختلف دچار اختلال یا سستی می‌شود و به‌جای هم‌افزایی، شاهد گسست‌های عاطفی، بی‌اعتمادی، بی‌تفاوتی یا حتی تنش میان این سه ضلع هستیم.

مهم‌ترین موانع ارتباطی میان معلم، دانش‌آموز و اولیا: 1. ضعف مهارت‌های ارتباطی در معلمان: برخی از معلمان به‌رغم داشتن سواد علمی و تخصصی، در زمینه مهارت‌های ارتباطی، همدلی، شنیدن فعال، کنترل هیجانات و حل مسئله آموزش ندیده‌اند. در نتیجه، تعامل آن‌ها با دانش‌آموزان یا والدین ممکن است رسمی، خشک، دستوری یا قضاوت‌گرانه باشد2. فقدان فرهنگ گفت‌وگو و بازخورد در مدرسه:در بسیاری از مدارس، هنوز فرهنگ گفت‌وگو دوسویه شکل نگرفته و ارتباط‌ها عمدتاً از بالا به پایین و یک‌سویه است. معلم نقش مرجع دارد، ولی دانش‌آموزان و اولیاء فضای امن برای بیان دغدغه، انتقاد یا پیشنهاد را احساس نمی‌کنند3. مشغله و خستگی شغلی معلمان: بار کاری بالا، کمبود منابع انگیزشی و چالش‌های معیشتی موجب فرسودگی شغلی (Burnout) معلمان شده و ظرفیت روانی آن‌ها برای ارتباط مؤثر کاهش می‌یابد. این مسئله، بر تعامل عاطفی با دانش‌آموزان و همچنین پاسخ‌گویی مناسب به والدین تأثیر منفی دارد4. فاصله فرهنگی و اجتماعی بین خانواده‌ها و مدرسه: تفاوت در سبک زندگی، زبان، ارزش‌ها، یا سطح تحصیلات والدین با معلم یا مدیر می‌تواند منجر به بی‌اعتمادی و سوءبرداشت شود. خانواده‌های کم‌برخوردار یا مهاجر گاهی مدرسه را نهاد «بیگانه» می‌دانند و احساس نمی‌کنند که می‌توانند شریک تربیتی باشند5. ضعف در نظام اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی مدرسه: مدارس، اغلب تعامل با خانواده‌ها را به جلسات رسمی انجمن اولیا و مربیان یا دعوت‌های اضطراری محدود کرده‌اند. اطلاع‌رسانی ناکافی درباره عملکرد تحصیلی، مسائل رفتاری یا برنامه‌های مدرسه، باعث فاصله‌گیری خانواده‌ها از مدرسه می‌شود6. نگاه ابزاری به ارتباط با اولیا: گاهی ارتباط با خانواده‌ها فقط هنگام نیاز (دریافت کمک مالی، حل مشکل انضباطی یا ثبت‌نام) پیگیری می‌شود در حالی که رابطه باید فرآیند مداوم و سازنده برای رشد دانش‌آموز باشد، نه صرفاً ابزاری برای رفع مشکل7. ترس یا شرم دانش‌آموزان از بیان احساسات یا پرسش‌ها: در برخی مدارس، فضای کلاس بیشتر «معلم‌محور» است تا «یادگیرنده‌محور» .دانش‌آموزان به‌دلیل ترس از قضاوت، تمسخر یا تنبیه، جرئت مشارکت فعال یا گفت‌وگوی صمیمی با معلم را ندارند8. نبود ساختار رسمی برای ارتباط مستمر و سیستماتیک با اولیا: در مدارس، به‌ندرت نظام بازخورد مستمر، مشاوره هفتگی با اولیا، گفت‌وگوهای فردی هدفمند یا ارتباط مجازی دوسویه وجود دارد.

راهکارهای پیشنهادی برای تقویت ارتباط معلم، دانش‌آموز و اولیا:

 1. آموزش مهارت‌های ارتباط مؤثر به معلمان، در دوره‌های ضمن خدمت و بدو استخدام، مهارت‌هایی چونمدیریت هیجان، گفت‌وگوی همدلانه، شنیدن فعال، بازخورد مؤثر و حل تعارض آموزش داده شود2. ایجاد فضای عاطفی مثبت در کلاس و مدرسه: استفاده از فعالیت‌های مشارکتی، بازی‌های گروهی، جلسات دایره‌ای، و پرسش‌های باز برای ایجاد فضای امن و انسانی در کلاس 3. استفاده از فناوری برای ارتباط مستمر با خانواده‌ها: ایجاد کانال‌های رسمی مانند پیام‌رسان‌های بومی، سایت مدرسه، سامانه شاد یا اپلیکیشن‌های مدرسه‌محور برایاطلاع‌رسانی عملکرد تحصیلی، دریافت بازخورد از والدین و آموزش والدگری 4. برگزاری جلسات مشاوره فردی با اولیا به صورت هدفمند: نه فقط در جلسات انجمن، بلکه جلسات گفت‌وگوی فردی، مشاوره‌های پیشگیرانه، و نشست‌های مشارکتی با اولیا طراحی شود5. ارزیابی مستمر ارتباطات انسانی در مدرسه: مدیران مدارس باید فرآیند ارتباطی را در کنار ارزیابی علمی رصد کنند مثلاً با پرسش‌نامه‌های ساده، مصاحبه‌های ساختاریافته، یا گفت‌وگوی آزاد با اولیا و دانش‌آموزان6. جلب مشارکت خانواده‌ها در فعالیت‌های فرهنگی، تربیتی و تصمیم‌سازی: مثل دعوت به حضور در کارگاه‌ها، نمایشگاه‌ها، جشنواره‌ها، و حتی جلسات شورای مدرسه

جمع‌بندی:

موانع ارتباطی میان معلمان، دانش‌آموزان و اولیا، ریشه در فرهنگ سازمانی مدارس، تربیت حرفه‌ای معلمان، ساختار نظام آموزشی و ویژگی‌های فرهنگیاجتماعی خانواده‌ها داردرفع این موانع نیازمند برنامه‌ای چندبعدی است که به‌صورت هم‌زمان: تقویت مهارت‌های ارتباطی معلمان، شفاف‌سازی عملکرد مدرسه و ایجاد اعتماد متقابل و مشارکت واقعی والدین را دنبال کندمدرسه موفق، مدرسه‌ای است که نه‌تنها به آموزش می‌پردازد، بلکه "گفت‌وگو، احترام متقابل، و مشارکت تربیتی" را نهادینه کرده است.

سؤال: کاربردی ترین مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش کدام است و مهم ترین موانع اجرای مصوبات شورای عالی آپ در استان شما چیست؟

شورای عالی آموزش و پرورش به‌عنوان عالی‌ترین نهاد سیاست‌گذار در حوزه تعلیم و تربیت کشور، از سال ۱۳۱۷ تأسیس شده و وظیفه تدوین، تصویب و ابلاغ سیاست‌های کلان، برنامه‌های درسی، آئین‌نامه‌ها، ضوابط و راهبردهای مرتبط با آموزش و پرورش را دارد. این شورا بازوی راهبردی وزارت آموزش و پرورش است و مصوبات آن ضامن جهت‌دهی به تحولات آموزشی، تربیتی، فرهنگی و ساختاری در نظام مدرسه‌ای کشور استاما مصوبات این شورا تا زمانی که به‌درستی در سطوح استانی و مدرسه‌ای اجرا نشوند، تأثیرگذاری عملی نخواهند داشت. بنابراین بررسی کاربردی‌ترین مصوبات و موانع اجرایی آن‌ها در استان‌ها (از جمله گلستان) اهمیت فراوانی دارد.

کاربردی‌ترین مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش (با تحلیل تخصصی):  1. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (مصوب ۱۳۹۰): مهم‌ترین سند راهبردی آموزش و پرورش در دهه اخیر و نقشه راه تحول نظام تربیت رسمی با تأکید بر ساحت‌های شش‌گانه تربیتی... کاربردی بودن: جهت‌دهی به برنامه‌های تربیتی، بازنگری محتوا، توسعه فضاهای تربیت‌محور، و توجه به هویت ملیاسلامی ... چالش: عدم اجرای عملیاتی در مدارس به دلیل نبود برنامه اجرایی هماهنگ، ضعف زیرساخت‌ها و ناآگاهی مدیران و معلمان 2. سند برنامه درسی ملی (مصوب ۱۳۸۹): چارچوب کلان برنامه‌ریزی درسی با تأکید بر یادگیری عمیق، تلفیق دانش، مهارت و نگرش، و بومی‌سازی محتوا... کاربردی بودن: قابلیت تلفیق با برنامه‌های درسی مدرسه‌ای، تمرکز بر یادگیری فعال و معنادار، امکان طراحی محتوای بومی... چالش: مغفول ماندن این سند در برنامه‌های درسی رسمی، اجرای صوری و مقاومت در برابر تغییر. 3. آئین‌نامه اجرایی مدارس (نسخه جدید مصوب ۱۴۰۰): منشور مدرسه‌محوری و استقلال نسبی مدارس در برنامه‌ریزی و مدیریت و تأکید بر تشکیل شورای مدرسه، مشارکت اولیا، تدوین برنامه عملیاتی، ثبت بازخوردها و نقش معلمان در تصمیم‌سازی... کاربردی بودن: ایجاد چارچوب شفاف برای مدیریت آموزشیتربیتی مدرسه  چالش: تمرکزگرایی اداری، عدم آموزش مدیران، نبود زیرساخت برای اجرای دقیق آئین‌نامه

* آئین نامه اجرایی مدارس ؛ که از آن به عنوان قانون اساسی مدرسه یاد می شود به عنوان مرجع دایمی آموزش و پرورش از ستاد تا صف مورد رجوع واقع می شود وهیچ مصوبه ای مرجعیت (به لحاظ کاربردی بودن ) این مصوبه  را ندارد  . 4. سند رتبه‌بندی معلمان (مصوب در امتداد قوانین شورا و مجلس): ابزاری برای ارتقاء منزلت معلمان، افزایش انگیزش شغلی، و تخصص‌گرایی در نظام آموزشی... کاربردی بودن: پیوند میان توسعه حرفه‌ای معلمان و کیفیت آموزشی... چالش: اجرای ناقص، بروکراسی پیچیده، نارضایتی معلمان از ارزیابی‌ها، و فقدان تأمین منابع پایدار 5. مصوبات مرتبط با تربیت تمام‌ساحتی (فعالیت‌های فوق برنامه، سواد رسانه‌ای، مهارت‌های زندگی و...): مصوباتی درباره گسترش فعالیت‌های فرهنگیهنریاجتماعی در مدارس مانند: فعالیت شوراهای دانش‌آموزی، تئاتر، جشنواره نوجوان خوارزمی، مهارت‌های زندگی و مشاوره    کاربردی بودن: فراهم کردن زمینه برای تربیت متوازن و ارتقای مشارکت دانش‌آموزی
 چالش: کمبود منابع انسانی متخصص (مشاور، مربی فرهنگی، مربی هنر)، ضعف زیرساخت و تجهیزات، نگاه صرفاً صوری به فعالیت‌های تربیتی

مهم‌ترین موانع اجرای مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش در استان گلستان: 1. فقدان سازوکار نظارت هوشمند و ارزیابی اثربخش: بسیاری از مصوبات شورا به‌صورت دستوری به مدارس ابلاغ می‌شود، اما فرآیند نظارت کیفی، بازخوردگیری میدانی و سنجش اثربخشی واقعی وجود ندارد. مدارس اغلب درگیر ارسال گزارش‌های صوری یا آمارسازی به ادارات هستند.2. ضعف در آموزش و تبیین مصوبات برای معلمان و مدیران: مصوبات شورای عالی عمدتاً به زبان رسمی و کلی بیان می‌شود و ترجمه عملیاتی آن به زبان مدرسه‌ای یا کلاسی انجام نمی‌شود. مدیران و معلمان استان گلستان اغلب با مفاد اصلی سند تحول یا برنامه درسی ملی به‌طور عمیق آشنا نیستند3. نبود منابع مالی و انسانی کافی برای اجرای کامل مصوبات: اجرای هر مصوبه به منابع نیاز دارد؛ اما استان‌هایی مانند گلستان با کمبود نیروی متخصص، مشاور، مربی تربیتی، معلم حرفه‌ای و فضای استاندارد آموزشی مواجه‌اند. تبعیض در تخصیص منابع ملی به استان‌ها، یکی از چالش‌های اساسی است4. تمرکزگرایی و مقاومت ساختار اداری در برابر تفویض اختیار: در حالی که بسیاری از مصوبات بر "مدرسه‌محوری" و "مشارکت منطقه‌ای" تأکید دارند، ساختار منطقه‌ای همچنان متمرکز و بخشنامه‌محور باقی مانده است5. عدم مشارکت جدی معلمان در سیاست‌گذاری یا بازخورددهی به مصوبات: معلمان نه در فرآیند تدوین مصوبات نقشی دارند و نه در تصمیم‌گیری برای نحوه اجرا؛ به همین دلیل، احساس تعلق یا مسئولیت نسبت به آن‌ها در مدرسه کاهش می‌یابد.

پیشنهادهای کاربردی برای بهبود اجرای مصوبات شورا در سطح استان: تشکیل "کارگروه تبیین و بومی‌سازی مصوبات شورای عالی" در سطح مناطق آموزشی با حضور مدیران مدارس، معلمان برگزیده، کارشناسان خبره و نماینده اولیا، ترجمه هر مصوبه به زبان مدرسه‌ای و عملیاتی، با طراحی الگوی اجرایی بومی برای مثال: راهنمای اجرای برنامه درسی ملی در پایه ششم در مدارس روستایی استان، نظام تشویق و ارزیابی عملکرد مدارس در اجرای اثربخش مصوبات (نه صرفاً گزارش‌دهی) بر اساس مستندات میدانی، بازدیدهای کیفی، و نظرسنجی از معلمان، دانش‌آموزان و اولیا..  طراحی بسته‌های آموزشی برای معلمان در زمینه سند تحول، برنامه درسی ملی، تربیت تمام‌ساحتی و...  تفویض اختیار تدریجی به مدارس برتر در زمینه اجرای آئین‌نامه اجرایی، جذب مشارکت اجتماعی و مدیریت منابع

جمع‌بندی:

شورای عالی آموزش و پرورش با تصویب اسناد بنیادین و مصوبات راهبردی، مسیر تحولی نظام آموزشی را مشخص کرده است. اما شکاف میان تصویب در سطح ملی و اجرای واقعی در سطح مدرسه‌ای، به‌ویژه در استان‌های کم‌برخوردار مانند گلستان، همچنان مانعی جدی برای اثربخشی این مصوبات استراه عبور از این چالش، تنها با بومی‌سازی، توانمندسازی، تفویض اختیار و نظارت کیفی میدانی ممکن خواهد بود، نه با بخشنامه‌گرایی یا آمارسازی.

سؤال: علت کاهش انگیزه معلمان را در چه می دانید؟ برای افزایش انگیزه آنان چه پیشنهادی دارید؟

انگیزه معلمان، قلب تپنده نظام تعلیم و تربیت است. نظام آموزشی هر کشوری، بدون معلمان باانگیزه، نوآور، و متعهد، توان دستیابی به اهداف تربیتی و آموزشی خود را ندارد. اما در سال‌های اخیر، بسیاری از مطالعات میدانی، نظرسنجی‌ها و گزارش‌های رسمی، از کاهش سطح انگیزش شغلی معلمان در ایران خبر می‌دهند؛ پدیده‌ای که نه‌تنها عملکرد آموزشی را تحت‌تأثیر قرار داده، بلکه فرسودگی روانی، مهاجرت، خروج زودهنگام از شغل، و حتی افزایش نارضایتی‌های صنفی را به‌دنبال داشته است.

مهم‌ترین دلایل کاهش انگیزه معلمان در ایران

1. چالش‌های معیشتی و اقتصادی: پایین بودن حقوق و مزایا نسبت به تورم و هزینه‌های زندگی، عدم امنیت شغلی برای نیروهای جدید (حق‌التدریسی، خرید خدمات، سرباز معلم و...) و تأخیر در پرداخت‌ها و بی‌عدالتی در نظام پرداخت. این مسئله موجب می‌شود معلمان به‌جای تمرکز بر آموزش، دغدغه تأمین معاش داشته باشند یا به شغل دوم و سوم روی آورند.

2. ضعف نظام ارزشیابی و ارتقاء حرفه‌ای: ارزیابی‌های شکلی و سلیقه‌ای (فرم‌های نظارت، رتبه‌بندی ناکارآمد)، نبود فرصت واقعی برای رشد علمی، تخصصی و پژوهشی و عدم تناسب میان تلاش حرفه‌ای با ارتقاء رتبه یا جایگاه اجتماعی در حالی که معلم باید احساس کند تلاشش دیده می‌شود، در عمل تفاوت چندانی میان معلمان فعال و غیرپویا وجود ندارد.

3. فقدان جایگاه و منزلت اجتماعی متناسب با نقش معلم: کاهش احترام اجتماعی به معلم در جامعه، نمایش‌های منفی یا کلیشه‌ای از معلمان در رسانه‌ها و کم‌رنگ شدن مشارکت معلمان در تصمیم‌سازی‌های آموزشی. معلمی که احساس کند منزلت حرفه‌اش آسیب دیده، دیگر با شوق وارد کلاس نمی‌شود.

4. تمرکزگرایی و بوروکراسی آموزشی: نبود آزادی عمل در طراحی تدریس، انتخاب محتوا و شیوه ارزیابی، تصمیم‌گیری‌های دستوری از بالا به پایین، سردرگمی ناشی از بخشنامه‌های متناقض و غیرکاربردی... این وضعیت معلم را از یک طراح یادگیری به یک مجری صرف تبدیل کرده است.

5. تغییرات مکرر در سیاست‌ها و بی‌ثباتی در مدیریت: تغییرات مکرر در وزارت آموزش و پرورش و سیاست‌های کلان، اجرای ناقص طرح‌هایی مانند رتبه‌بندی یا سند تحول بنیادین و ابهام در آینده شغلی، ساختار بازنشستگی و قوانین استخدامی... این بی‌ثباتی، احساس بی‌پناهی و بلاتکلیفی در معلمان ایجاد کرده است.

6. فقدان فرصت‌های مطالعاتی و حرفه‌ای: عدم وجود نظام منظم برای ارتقای مستمر علمی معلمان، محدود بودن دوره‌های آموزشی به آموزش‌های تئوریک کم‌اثر و نداشتن امکان انجام پژوهش، نوآوری و چاپ مقاله یا شرکت در کنفرانس‌ها... بدون رشد حرفه‌ای، شغل معلمی به فعالیتی تکراری، فرساینده و بی‌چالش تبدیل می‌شود.

7. عدم مشارکت واقعی معلمان در فرآیند تصمیم‌گیری: اغلب تصمیمات آموزشی، در سطوح بالا اتخاذ می‌شود و صدای معلمان شنیده نمی‌شود. گروه‌های آموزشی، انجمن‌های معلمان، شورای معلمان در بسیاری از مناطق غیرفعال یا صوری هستند... این بی‌اختیاری حس بی‌تفاوتی و بی‌اثر بودن را در معلمان افزایش داده است.

راهکارهای پیشنهادی برای افزایش انگیزه معلمان

1. اصلاح ساختار معیشتی و نظام پرداخت: اجرای کامل و واقعی نظام رتبه‌بندی با شاخص‌های علمی و شفاف، تأمین مسکن، بیمه تکمیلی و بسته‌های معیشتی برای معلمان و پرداخت منظم و شفاف حقوق و مزایا، جلوگیری از تبعیض در پرداخت.

2. افزایش اختیارات حرفه‌ای معلمان: دادن آزادی عمل بیشتر در انتخاب روش‌های تدریس، ارزشیابی، مدیریت کلاس، استفاده از ظرفیت معلمان در طراحی محتوای بومی، مشارکت در تألیف کتاب‌های درسی و ارتقاء نقش گروه‌های آموزشی و کانون‌های معلمان در برنامه‌ریزی آموزشی

3.ایجاد فرصت‌های مطالعاتی، پژوهشی و خلاقیت حرفه‌ای: تصویب و اجرای آیین‌نامه فرصت‌های مطالعاتی معلمان، حمایت مالی و علمی از پژوهش‌های مدرسه‌محور، چاپ مقالات، شرکت در همایش‌ها و راه‌اندازی مجلات پژوهشی معلمان در هر استان یا منطقه.

4.توسعه نظام انگیزشی غیرمادی و معنوی: تقدیر هدفمند از معلمان بر اساس عملکرد واقعی، نه صرفاً سنوات یا مناسبت‌ها، الگوسازی از معلمان موفق در رسانه‌ها و طراحی نشان‌های افتخار، امتیاز در پذیرش دکتری، یا عضویت در شوراهای سیاست‌گذاری برای معلمان برتر

5. افزایش مشارکت معلمان در مدیریت مدرسه و منطقه: حضور فعال معلمان در شوراهای مدرسه، انجمن‌های معلمان، گروه‌های آموزشی و استفاده از معلمان به‌عنوان مشاور سیاست‌گذاری در اداره کل و مناطق.

6. ایجاد نظام پایدار رشد حرفه‌ای معلمان: طراحی مسیر رشد حرفه‌ای در قالب گواهینامه‌ها، کارگاه‌های عمل‌محور، و پژوهش‌های کلاسی و ارزیابی مستمر و بازخورد حرفه‌ای از تدریس و عملکرد معلم، نه صرفاً چک‌لیست اداری.

7. ارتقاء منزلت اجتماعی معلم از طریق رسانه، آموزش عمومی و قوانین حمایتی: تولید برنامه‌های رسانه‌ای با هدف تبیین جایگاه معلم، اجرای طرح «مدرسه‌یار محله» برای افزایش تعامل مردم با معلمان و تدوین قانون حمایت اجتماعی از معلمان در برابر تهدیدهای اجتماعی، رسانه‌ای یا خشونت‌های کلامی

جمع‌بندی

کاهش انگیزه معلمان، حاصل یک ترکیب پیچیده از عوامل ساختاری، اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی استحل این مسئله، صرفاً با افزایش حقوق یا ابلاغ بخشنامه‌های شعاری ممکن نیست؛ بلکه نیازمند نوسازی نگاه به معلم، بازنگری در مدیریت منابع انسانی، و طراحی نظامی انگیزشیحرفه‌ای بلندمدت استآموزش و پرورش بدون معلم باانگیزه، مانند بدنه‌ای بدون روح است.تقویت انگیزه معلمان، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی برای بقای نظام آموزشی و تربیت نسل آینده است.

سؤال: اگر شما وزیر آموزش و پرورش بودید چه برنامه مهمی را در اولویت کاری خود قرار می دادید؟

نقش وزیر آموزش و پرورش در رأس نظام تربیتی کشور، نقشی راهبردی و بسیار کلیدی است. در شرایطی که نظام آموزشی ایران با چالش‌هایی چون بحران نیروی انسانی، ضعف عدالت آموزشی، افت کیفیت یادگیری، فرسودگی ساختارها، و کاهش سرمایه اجتماعی مواجه است، وزیر آموزش و پرورش باید دارای بینشی تحول‌گرا، عمیقاً علمی، آینده‌نگر، و مبتنی بر عدالت تربیتی باشد.اگر من وزیر آموزش و پرورش بودم، اولویت نخست خود را بر محور «بازسازی سرمایه انسانی آموزش و پرورش و ارتقای منزلت و کیفیت حرفه‌ای معلم» قرار می‌دادم. این انتخاب مبتنی بر این اصل است که هیچ نظام آموزشی، فراتر از کیفیت معلمان خود پیشرفت نخواهد کرد.

تشریح برنامه اولویت‌دارعنوان برنامه: "نهضت توانمندسازی، نگهداشت و نوسازی نیروی انسانی معلم‌محور"

دلایل انتخاب این برنامه به‌عنوان اولویت اول

1- بحران جدی در ورودی‌ها و کیفیت نیروی انسانی آموزش و پرورش:ورود افراد با مدارک و مسیرهای غیرتربیتی (ماده ۲۸، سرباز معلم، خرید خدمات و...)، ورود با سن بالا، نداشتن انگیزه تربیتی، نداشتن مهارت‌های معلمی و کم‌رمق بودن دانشگاه فرهنگیان و ضعف در تربیت حرفه‌ای اولیه

2- نارضایتی و فرسودگی حرفه‌ای گسترده در میان معلمان در حال خدمت:نبود فرصت رشد، نظام ارتقاء حرفه‌ای ناقص، عدم توجه به منزلت اجتماعی و ساختار رتبه‌بندی ناقص، بی‌اثر، و فاقد ارتباط با توسعه واقعی حرفه‌ای.

3- اهمیت سرمایه انسانی در تحقق سند تحول بنیادین، عدالت آموزشی و تربیت نسل آینده:اجرای موفق سند تحول نیازمند معلم توانمند و تحول‌خواه است و عدالت آموزشی بدون معلم باکیفیت در مناطق محروم، شعاری بیش نیست.

مؤلفه‌های اصلی برنامه پیشنهادی:

4. بازنگری بنیادین در مسیرهای جذب معلمحذف تدریجی مسیرهای غیرتربیتی و جایگزینی آن با جذب هوشمند از طریق دانشگاه فرهنگیان و تربیت‌معلم، برگزاری آزمون‌های چندمرحله‌ای برای ارزیابی شایستگی‌های تربیتی، شخصیتی و شناختی و ایجاد رشته‌های جدید برای نیازهای واقعی مدارس (مشاور تربیتی، مربی پژوهش، معلم نوآوری و فناوری).

5- طراحی نظام رشد حرفه‌ای معلم در طول خدمت (Career Path):تعریف مسیر شغلی برای معلمان از تازه‌کار تا خبره، پژوهشگر، مشاور، مدرس، مدیر آموزشی و طراحی مدل ارتقاء بر اساس عملکرد واقعی، توسعه مهارت‌ها، تولید محتوا، نوآوری، پژوهش.

6- اجرای کامل و کیفی نظام رتبه‌بندی، بر مبنای شایستگیاتصال نظام رتبه‌بندی به آموزش‌های حرفه‌ای مستمر، پژوهش، بازخورد و عملکرد واقعی و استفاده از اساتید دانشگاه فرهنگیان برای ارزیابی کیفی معلمانو جلوگیری از صوری‌شدن رتبه‌بندی با نظارت چندلایه و مشارکت معلمان خبره.

7- تدوین و اجرای آیین‌نامه فرصت‌های مطالعاتی و حرفه‌ای برای معلماناعزام معلمان به دانشگاه‌ها، مراکز علمی، کارگاه‌های پژوهشی، ایجاد امکان تحقیق، چاپ مقاله، فرصت مطالعاتی یک‌ساله برای معلمان ممتاز و ایجاد «مرکز ملی ارتقای حرفه‌ای معلمان» با شعبه در تمام استان‌ها.

8- توانمندسازی دانشگاه فرهنگیان و ارتقاء جایگاه تربیت معلمنوسازی سرفصل‌ها، جذب اساتید باکیفیت، تأسیس پژوهشکده‌های تربیتی، توسعه مهارت‌های فناوری، نوآوری آموزشی، مدیریت کلاس، روان‌شناسی تربیتی وجذب بهترین استعدادهای علمی کشور با تسهیلات ویژه برای تحصیل در دانشگاه فرهنگیان.

6. افزایش منزلت اجتماعی معلمان و بازتعریف نقش فرهنگی آن‌هااجرای کمپین رسانه‌ای ملی برای بازسازی تصویر معلم در رسانه، مشارکت معلمان در سیاست‌گذاری، شورای عالی آموزش و پرورش، رسانه ملی و اختصاص روز ملی معلم با تمرکز بر تولید علمی، پژوهش‌های میدانی و معرفی الگوها.

پیامدهای مورد انتظارارتقاء کیفیت تدریس، یادگیری و نتایج آموزشی، افزایش انگیزه، تعهد، خلاقیت و ماندگاری معلمان در نظام آموزش و پرورش، تحقق واقعی سند تحول بنیادین از مسیر توسعه منابع انسانی، بازسازی اعتماد عمومی به مدرسه و نظام تعلیم و تربیت وکاهش مهاجرت، فرسودگی و خروج معلمان از چرخه آموزش.

سایر برنامه‌های مکمل (در اولویت‌های بعدی):استقرار واقعی مدرسه‌محوری و استقلال عمل مدارس، توسعه عدالت آموزشی با محوریت فناوری‌های نوین، تحول در نظام ارزشیابی دانش‌آموزان و حذف تدریجی کنکور، اتصال نظام آموزشی به بازار کار و مهارت‌محوری و مدرسه به‌عنوان کانون تربیت محله و مشارکت اجتماعی.

جمع‌بندی:

اگر من وزیر آموزش و پرورش بودم، تمرکز خود را بر بازآفرینی سرمایه انسانی معلم‌محور قرار می‌دادمبدون معلمان حرفه‌ای، توانمند، بانگیزه و دارای منزلت، هیچ طرحیچه رتبه‌بندی باشد، چه حذف کنکور، چه هوشمندسازی مدارسبه موفقیت نمی‌رسد. آغاز تحول بنیادین آموزش و پرورش، از معلم و با معلم استو نقطه شروع، اصلاح ریشه‌ای در جذب، توانمندسازی، نگهداشت و ارتقاء معلمان خواهد بود.

سؤال: چه انتظاراتی از دبیرخانه شورای عالی آموزش وپرورش دارید؟

دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش، به‌عنوان بازوی اجرایی، کارشناسی و پشتیبانی تصمیم‌گیری در نخستین نهاد قانون‌گذار آموزش عمومی کشور، نقشی بنیادین در هدایت، سیاست‌گذاری و نظام‌سازی آموزشی ایفا می‌کند. جایگاه این شورا در سلسله‌مراتب تصمیم‌گیری، بالاتر از وزارت آموزش و پرورش قرار دارد و مصوبات آن در حکم قانون است. از این‌رو، انتظارات از این دبیرخانه نه فقط در سطح اداری، بلکه در سطح ملی، راهبردی و نظام‌مند تعریف می‌شودانتظارات کلیدی از دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش:

1. نهادسازی برای اجرای مؤثر اسناد تحولی به‌ویژه سند تحول بنیادین؛ شورای عالی آموزش و پرورش، متولی اصلی هدایت اجرای سند تحول بنیادین است. انتظار می‌رود دبیرخانه شوراساختارهای نظارتی، اجرایی و ارزیابی اسناد را طراحی و فعال کند. فرآیندهای کند، جزیره‌ای و گاه صوری اجرای سند را شناسایی و اصلاح کند. هماهنگی بین بخش‌های مختلف آموزش و پرورش و نهادهای فرادستی (سازمان برنامه و بودجه، مجلس، دولت و...) را برقرار نماید ... اجرای سند تحول بدون نهادسازی ساختاری و پیوسته، شعاری باقی خواهد ماند.

2. تولید و تصویب مقررات آموزشی بر پایه پژوهش‌های میدانی و نیازهای واقعی مدرسه: یکی از چالش‌های آموزش و پرورش، تصویب آیین‌نامه‌ها و مقرراتی است که با واقعیت میدان آموزشی (مدرسه، معلم، دانش‌آموز، خانواده) همخوانی ندارد.

انتظار می‌رودشورا و دبیرخانه، به پژوهش‌های ملی و منطقه‌ای، بازخوردهای میدانی، و نظر معلمان و مدیران توجه واقعی داشته باشند. فرایند تدوین مقررات به‌صورت «تعاملی، داده‌محور و مرحله‌ای» باشد. قانون‌گذاری آموزشی باید از دل مدرسه برخیزد، نه صرفاً از اتاق‌های کارشناسی پایتخت.

3. ایجاد ارتباط پایدار با صف آموزش و پرورش (معلمان، مدیران، کارشناسان مناطق): یکی از انتظارات مهم از دبیرخانه شورا، ایجاد یک پل ارتباطی مؤثر با بدنه اجرایی مدارس استتشکیل شورای مشورتی معلمان در استان‌ها با پیوند مستقیم به شورا، دریافت بازخورد در مورد مصوبات شورا از طریق نظرسنجی‌های رسمی و پژوهش‌های میدانی و دعوت از معلمان پژوهشگر و مدیران خلاق برای مشاوره در تدوین مصوبات جدید... کارآمدی هر قانون آموزشی، وابسته به مشارکت کنشگران اصلی آن یعنی معلمان است.

4. ساماندهی و انسجام‌بخشی به اسناد، آیین‌نامه‌ها و مصوبات آموزشی کشور: کنون بخش قابل‌توجهی از مقررات، آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌های آموزش و پرورش: تکراری، گاه متناقض، یا ناکارآمد هستند. اجرای آن‌ها به دلیل پیچیدگی و کثرت، با مقاومت یا سردرگمی مواجه می‌شود.

انتظار می‌رود دبیرخانهیک نظام‌نامه جامع برای تدوین، بازنگری، حذف یا ادغام قوانین و آیین‌نامه‌ها طراحی کند. بانک جامع، طبقه‌بندی‌شده و دیجیتالی از کلیه مصوبات آموزشی ایجاد کند.

5. توجه به عدالت آموزشی در تدوین و ارزیابی مصوبات: هر مصوبه شورا باید از منظر عدالت آموزشی مورد ارزیابی قرار گیرد: آیا این مصوبه موجب فاصله بیشتر مناطق برخوردار و محروم می‌شود یا برابری را تقویت می‌کند؟ آیا بار اجرایی آن برای مدارس مناطق محروم قابل تحقق است؟... دبیرخانه باید یک «رصدخانه عدالت آموزشی» وابسته به شورا ایجاد کند.

6. کارآمدسازی مصوبات شورای عالی از طریق پیوست‌های اجرایی، مالی و نظارتی: در حال حاضر، برخی مصوبات شورا: فاقد پیوست‌های مالی یا منابع پشتیبان اجرایی‌اند. بدون سازوکار مشخص برای نظارت بر اجرا تصویب می‌شوند.

انتظار می‌رود دبیرخانه: پیش از تصویب هر مصوبه، امکان‌سنجی اجرایی و مالی آن را انجام دهد. برای هر مصوبه، شاخص‌های ارزیابی و سازوکار بازبینی دوره‌ای تعریف کند.

7. افزایش شفافیت، اطلاع‌رسانی و دسترسی عمومی به مصوبات شورا: جامعه معلمان، مدیران و پژوهشگران باید به‌صورت ساده و شفاف به: پیش‌نویس‌های مصوبات جدید، دلایل کارشناسی تصویب یا رد آن‌ها و توضیحات تفسیری درباره کاربرد آیین‌نامه‌ها دسترسی داشته باشند.

انتظار می‌رود: پرتال رسمی شورا، کاربردی‌تر و شفاف‌تر شود. فضای تعاملی برای ارائه نظرات، پیشنهادها و انتقادات ایجاد گردد.

8. حمایت از تولید گفتمان علمی، تربیتی و نوآورانه در سطح ملی: دبیرخانه باید نقشی فعال در جهت‌دهی به گفتمان تربیتی کشور ایفا کند: حمایت از انتشار مجلات علمی-سیاستی تربیتی، برگزاری مناظره‌ها، نشست‌ها و همایش‌های ملی برای بررسی مسائل آموزشی، حمایت از معلمان پژوهشگر و اندیشکده‌های تربیتی مستقل.

جمع‌بندی و پیشنهاد

دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش، باید از نقش صرفاً اداری و کارشناسی، به یک نهاد پویا، مشارکت‌جو، پژوهش‌محور، و ناظر کیفی تحول در نظام آموزشی ارتقا یابداگر قرار است آموزش و پرورش به قلب تحول کشور تبدیل شود، شورای عالی آموزش و پرورش باید مغز متفکر آن و دبیرخانه‌اش، ستون فقرات آن باشددر این راستا پیشنهاد می‌شود: «نظام جامع سیاست‌گذاری آموزشی» در کشور تدوین شود. «مرکز مطالعات آینده‌پژوهی تربیتی» ذیل دبیرخانه تأسیس شود و گزارش عملکرد سالانه شورا و دبیرخانه به‌صورت شفاف و عمومی منتشر شود.